جنگ اول به از صلح آخر
پلیس که آمد،لحن و صدایش نرمتر شد، مامور حدود ۵۰ دقیقه ای در محل ماند و در این مدت، در حساب کتاب کردن منصفتر شده بود .
جریان از این قرار بود …
وقتی من، به عنوان مالک و کارفرما، از دست زورگوئی ها و اضافه خواهی های بنای نماکار به ستوه آمدم عزمم را جزم کردم که اختلاف حسابمان را کارشناس دادگاه بررسی کند لذا با ۱۱۰ تماس گرفته و خواستم به محل بیایند که ای کاش زودتر این کار را کرده بودم.
استاد بنّا که البته بافقی نبود، با دونفر از دوستانش که تا به آن روز در نمای ساختمان من کار نکرده بودند، برای مترکردن و حساب کردن آمده بودند و با شاخ و شانه کشیدن، قصد ترساندن و کوتاه آوردن من را داشتند. ایشان از قراردادی که ابتدای کار نوشته بودیم فراتر سخن میگفتند و پیش میرفتند (قراردادی که با هزینه کم و متری بسته شده بود ولی متاسفانه سقف مبلغ نداشت و مشخص نشده بود که طرحها چند مورد و چگونه اجرا شود. یکی دیگر از مواردی که ذکر نشده بود میزان تعطیلی بین کار و خسارت ناشی از آن بود با این مضمون که اگر تعطیلی بین کار، از طرفین، بیش از فلان حد شد مثلا مبلغی بعنوان جریمه محاسبه گردد یا هر طرف در این شرایط چه حقی دارد ).
در این کار، طرحهای نما طبق سلیقه من اجرا نشد و بنّا تا فرصتی پیدا کرده، مثلا وقتی من در محل نبودم، یک طرح جدیدی شروع میکرد و هزینه ای میتراشید. این بود که در همان جریان کار هم چند باری بحثمان شد و نهایتا او عذر تقصیر میطلبید که میخواهم قشنگ بشود ویا حیف است و این طرح زیبا میشود، خلاصه به هر شکلی اصرار داشت و آنگاه که با مقاومت من مواجه میشد میگفت: پول طرح را نمیگیرم و فقط میخواهم کارم از سادگی در بیاید و مشتری بگیرد و از شما هم پولش را نخواهم گرفت.
اینها قسمتی از مشاجرات ما در این مدت بود که کل کار حدود یک ماه طول کشید. یادم هست، روزی طرحی در غیاب من پیاده کرده بود و خودش مصالح لازم را از محل حسابم در مغازه ای تهیه کرده بود. من هم که نمای ساختمان را طرح در طرح دیده و پسندم نبود، گفتم: این یکی را اگر قیمت ساده هم حساب کنی، نمیخواهم و باید خرابش کنی و ساده اجرا کنی ولی باز او اصرار داشت که من کار کردم، وقت گذاشتم و دوباره کلی پوزش طلبید و خدا و پیغمبر را قسم داد که دیگر بدون هماهنگی شما طرحی اجرا نمیکنم و خراب کردنش اسراف است و … !!!
بگذریم، در این مدت به بهانه های ساختگی مثل مریضی بچه و چک داشتن و … تا قبل از پایان کار اکثر مبلغ کارش را دریافت کرد و من هم با توجه به اینکه بالاخره کار کرده بود، مبلغی به او میدادم.
اما بگویم از مامور و پلیس…
مامور که آمد، در گوشه ای به استاد بنّا توصیه کرد که اگر کار به شکایت برسد، دستمزد کارشناسی خیلی کمتر از اینها میشود و البته شش، هفت ماهی طول میکشد تا به پولت برسی، پس تندی نکن و همینجا حساب کتابتان را تمام کنید. من که از آن مامور متعجب شده بودم، ساکت بودم.
در همین حین دوباره استادنماکار آمده و باز به همان روال سابقش شروع به معذرت خواهی و پوزش طلبیدن کرد. من هم که وقت و حوصله، کش و قوسهای شکایت و دادگاه رفتن را نداشتم، کوتاه آمدم و نهایتا حساب و کتابمان، به اینجا ختم شد که حدود ۵ میلیون تومانی که به ناحق و با متر کردن های ناعادلانه میطلبید، کاهش یافت. در حالی که با توجه به موارد قبلی که شنیده بودم مثلا در اتمام کاری ۲۴ میلیون خواسته ولی کارشناس دادگاه ۱۸ میلیون قیمت زده بود، میدانستم که اگر به دادگاه و کارشناسی کشیده شود، هزینه بیش از اینها کم خواهد شد.
خلاصه همه اینها را گفتم تا چند نکته را خدمت همشهریان عزیز عرض کنم، اول اینکه با تمام این کش و قوسها، نهایتا استادنماکار دراین کار روزی ۵۴۰هزار تومان دریافت کرده است، درحالی که این پول را میتوانست یک بافقی که استادنمای خوبی باشد، دریافت کند. نکته دوم اینکه لازم است سازمان نظام مهندسی ، اصناف و دیگر مسئولین مربوطه شهر فکری بحال نرخ کارهای ساختمانی بکنند که منصفانه باشد، حقیقتا اینگونه بنّاها، چشم به مال مردم بافق دوخته و در این شرایط بد اقتصادی، مبالغی سنگین و بیشتر از حق و حقوقشان درخواست میکنند.
و نکته آخر اینکه، این جریان برای برخی از گچ کاران نیز صدق میکند که لازم است همشهریان دقت کنند و حتما قبل از واگذاری کار به افراد، کارهای قبلی ایشان را بازدیدنمایند وضمن بهره بردن از تجربه کارفرمایان قبلی، قراردادی شفاف و کامل بنویسند که خدای نکرده در کارشان متضرر نشده و بهتر بتوانند حقوق قانونی خود را دنبال کنند.
م.د.
بنده هم می افزایم در انتخاب استادکارهایی که شناخت قبلی دارید دقت کنید بنده استاد گچ کاری را بدون شناخت آوردم که حتی کار را نیمه تمام رها کرد و رفت