عبرتخانه بافق (۲۳) معلمی که برتر از هنر درخشید

دسته: فرهنگی، هنری، مذهبی , مقالات
۲ دیدگاه
یکشنبه - 16 تیر 1398

۵۷۴۳
آدرس خیلی سراست و شفاف است : آخر بلوار کشاورز بافق! آوازه اش را زیاد شنیده و کنجکاوم از نزدیک ببینم. بلوار کشاورز را دوازده سال پیش که هنوز خاکی بود در کوچه باغ های قدیمیش قدم زده بودم ولی حالا رنگ و روی شهری تری بخود گرفته و درختان اکالیپتوس وسطش، قدبلندتر خودنمایی می کند و می رود تا قبای زیبای طبیعت سرسبزش را با آجر و سیمان قرن بیست و یکم تعویض نماید.

اصلا پرسه در کوچه باغ های شهر پاک نهاد بافق همانقدر زیبا و دلنشین است که قدم زدن در بوستان ال گلی یا دریاچه نزدیک مقبره الشعرای تبریز سرور افزاست.آخرهای بلوار کشاورز در میان کرت های سرسبز گندم و یونجه زار ،آموزگاری به یاری عشق صاف و پاکش سنگ بنیان مجتمعی را بنا می نهد که در نوع خود بی نظیر و بنابرشنیده ها در ایران هم یکتا و بی همتاست. وارد سالن کوچکی می شوم که تمیزی، روشنایی و هوای خنک و تصاویر نقش بسته بر دیوارش فضای دلنشینی را دربرابر دیدگانت ترسیم می نماید. از آنجا وارد سالن دیگری می شوم که از سالن سینمای قدیمی آهنشهر خیلی بزرگتر است.یک پردیس سینمایی با صفه ای (سن) بزرگ و فراخ که نشان از بلند پروازی طراحش در رعایت استاندار های مرسوم دارد. نامش را پردیس هنر بافق نهاده اند که تاکنون بدون کمک شایانی از ارگان های دولتی با عشق یک بزرگمرد آرام و بی هیاهو ساخته شده است! اگر چه بافق اولین شهر استان بود که سینما دار شد ولی این پردیس بوی مردم می دهد .بوی دستان گچ آلود و تخته سیاه آموزگاری که قلک دلش را شکسته و به فرق هنر حکومتی کوبیده.
در زمانی که همه خیّران پول بدست تا بخواهی گلدسته و کتل می سازند، معلمی فرهیخته و تیز هوش بادست خالی و از محل درآمدها ی معلمی خود، بنیان کاری سترگ و بی نظیر را می نهد تا هم مرکزی را برای استعداد یابی،آموزش و تربیت استعداد های نهفته جوانان بافقی در گستره هنر نمایش فراهم سازد و هم نام خود را در تاریخ شهر جاودانه کند .به قول دکتر نصر الله حکمت معلمی این نیست که کسی دانسته ها و معلومات خود را به دیگری منتقل کند به ویژه امروزه که انفجار اطلاعات است و به راحتی می توان به اطلاعات نو دست یافت، معلمی به این است که فردی این قدرت را داشته باشد که دیگری را به مقام آموزگاری برساند و از یک انسان، دانش پژوهی عاشق خلق کند.
آموزگاران بیشماری در پهنه شهر پاک نهاد بافق آمدند و رفتند که یا نام بافق را به خفت بر زبان راندند ویا نام بافق را سربلند و جاودانه ساختند و یادشان دردل و ذهن مردم قدرشناس بافق همیشه زنده و پایدار خواهد بود اما آموزگاری که شاخه هنر و ابتکار را به درخت سرسبز دانش پیوند زده باشد شاید به عدد انگشتان دست هم نرسد!. او را از سال های نوجوانی می شناسم.عاشق نمایش و فیلمنامه وسالن تئاتر است. از جوانی تا کنون با انواع نمایش های طنز،اجتماعی،تاریخی،تعزیه ،دراماتیک وچندین فیلم سینمایی کوتاه و بلند هنرنمایی کرده . دستی هم بر قلم دارد و صدها فیلمنامه و نمایشنامه را نوشته ولی اکثرشان هنوز جایی اجرا یا منتشر نشده اند.با او هم صحبت که می شوی از سادگی و صفا و صمیمیت و نجابتش لذت می بری.خانه قدیمی خود و دایی هایش (خاندان محترم میرغنی زاده )را هم در پشت مهدیه بافق، با احدث خیمه گاهی بزرگ و مدرن وقف اجرای تعزیه ائمه اطهار ع نموده. مرحوم دکتر شریعتی در جایی نوشته بود که توتمش قلم اوست و این آموزگار دوستداشتنی انگار توتمش نمایش است.
او در سال های ۱۳۷۳ خورشیدی که عوامل ساخت فیلم روز واقعه به بافق آمدند با تیز هوشی، تنی چند از بازیگران بافقی را در مهمانسرای مخابرات بافق به حضور چهره های مطرح کشوری همانند جمیشد مشایخی، انتظامی ،کشاورز، جاوید نیا،خیرآبادی و شهرام اسدی می برد و استعداد بچه های بافقی را به رخشان می کشد و پای بافقی ها به ایفای نقش در فیلم روز واقعه باز می شود.ای کاش جوانان بافقی ده سال بعد هم مهمان نوازی شان را با عوامل ساخت فیلم عقاب صحرا تکرار می کردند تا طبیعت زیبا و دست نخورده بافق همراه با استعداد های نهفته و شکوفای هنر مندانش وارد چرخه گسترده فیلمسازی و نمایش کشوری می شد. آقای سید کاظم عباس زاده ، درفشدار میدان تئاتر و نمایش بافق پس از سال ها تلاش با حقوق بابرکت معلمی خود سالنی چند کاره در شهر زیباو باستانی بافق در درازای ۱۲ سال می سازد که درب هایش هم اکنون به روی دوستداران هنرباز گشته و این ابتکار زیبا،ماندگار، بی همتا و یگانه را به نام عباس زاده بافقی به ثبت دل ها رسانده است. این فرهیخته گرانقدر، به دور از غوغا و جنجال های روزگار آستین همت بالا زده و وارد پهنه عمل شده تا نوجوانان بافقی را برروی صحنه هنر به نماز عشق و رکوع بندگی و دلدادگی خداوندگار یکتا ببرد نه در پس گلدسته های نمایشی غوغا سالارو و زرکوب. همانطور که قوسی و مقرنس های زیبای مهندس ناظرزاده کرمانی بالای سقف هشتی های ورودی صحن امامزاده عبدالله ع بافق سالیان سال خواهد درخشید، سینمای زیبای عباس زاده بافقی هم در میان گندمزار های بلوار کشاورز بافق پا به پای نخل های بلند قامتش، سال ها نام اورا در گوش آموزش وپروش و ارشاد اسلامی استان یزد فریاد می زند و یادشان می دهد که
” به عمل کار برآید به سخنرانی نیست”
.یاد بیتی از دکتر نصرالله حکمت افتادم که برازنده این پیشکسوت باصفای بافقی است که در برابر هزاران دکتر ومهندس و تاجر و استاد و لقب دار بافقی در سراسر ایران یک تنه ایستاد و به رخشان کشید که اگر عاشق شهرتان هستید گوشه ای از کار را اینچنین بگیرید و شهرتان را آباد کنید:
تو آن حواشی ناخوانده ای که صدها متن
به یُمن بودن تو در کنار خوانده شدند
سیدمحمد میرسلیمانی ،تابستان ۹۸


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۵۱۱
برچسب ها:
دیدگاه ها
حسین غالب این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 16 تیر 1398 - 10:25 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام ودرودبرشمادوست گرانقدرکه روزقلم حق قلم رابجای اوردید ویاداستادومردخاک خورده صحنه تاترونمایش بافق قلم فرسایی کرده جاداردمنم بوسه ای بردست شمازنم وازشماتشکرکنم

سیدمحمدمیرسلیمانی بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 18 تیر 1398 - 7:45 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام وعرض ادب جناب آقای غالب.بی نهایت از اظهار محبتتون سپاسگزارم.آرزوی سلامتی وموفقیت روزافزون براتون دارم.

You cannot copy content of this page