نامه ای به حاج جواد عسکری رزمنده دیروز و جنگنده امروز
برادر رزمنده جناب آقای حاج جواد عسکری
با سلام
هدف هر ایرانی در این بازه زمانی از هر تلاش و کوششی که انجام می دهد رسیدن به آرامش در زندگی است، حال این آرامش می تواند از طریق کار و تلاش باشد و یا …. .
امروز که قصد کردم این دلنوشته را ینویسم و شما را خطاب قرار دهم تلاشی برای بازگرداندن آرامش به شهرم می باشد و اگر کدورتی از این نوشته ها به دل گرفتید خواهش می کنم به حرمت همان عشق به شهر بافق که همیشه در زبانتان جاری است مرا ببخشید. صحبت از عشق به بافق و آرامش به میان آمد که یکی بر زبان شما جاری است و دیگری در دستان شما …
آرامشی که با اعتراض بجای مردم شهر به لغو اولین حکم انتصاب شما به عنوان مدیرعاملی سنگ آهن چغارت به هم زده شد و در نهایت با توجه به درخواست مدیر بومی از طرف آنها به مدیرعاملی دکتر یاراحمدی ختم گردید. اما متاسفانه آرامش این دوران زیاد طول نکشید و دکتر یاراحمدی با فشارها و دلایلی که خود می دانید مجبور به استعفا شد. اما خوشبختانه با انتخاب یک مدیر بومی دیگر همچون شما مجموعه سنگ آهن چغارت وارد دوره جدیدی گردید. دوره جدیدی که شاید از نظر زمان به چندین سال به طول انجامید اما در طول مدت آن همان مردم به دلایل درست و یا غلط خواستار برکناری حضرتعالی شدند که حضرتعالی با استقامتی که در برابر خواسته مردم نشان دادید مجدداً در پست مدیرعاملی خود ماندید.
می توانم اقرار کنم شنیدن حکم مدیرعاملی یک بومی در صندوق بازنشستگی فولاد کشور و امکان رشد مدیری دیگر در مجموعه سنگ آهن چغارت برای پست مدیرعاملی آن بسیار خبر شیرین و زیبایی بود. اما چه کسی می دانست انتصاب جدید حضرتعالی شروع لرزیدن پایه های مدیریتی و عدم اجازه کار به دیگری در جایگاه مدیریت مجموعه سنگ آهن خواهد شد. متاسفانه حضرتعالی با حفظ سمت خود اجازه انتصاب مدیری دیگر را ندادید و این خود باعث شروع تزلزل در مجموعه سنگ آهن چغارت گردید. حضرتعالی با سیستم مدیریتی انفرادی خود تا نزدیک به یک سال از بخشیدن پست مدیرعاملی به مدیر بومی دیگر امتناع نمودید که با پیگیری مسئولین و اصرار آنها این پست بعد از سالها از شما گرفته شد و مدیر بومی دیگری وارد عرصه شد. انتصاب دکتر رحیمی و اقتدار ایشان در مدیریت شادی دیگری بود که بعد از چندین ماه وعده دادن مسئولین و لغوهای پی در پی آن بالاخره به نتیجه رسید. اما چه کوتاه حضرتعالی که به عنوان مدیر بومی بر مسند بالاتر بودید توانستید تحمل کنید و حکم ایشان را لغو نمودید. لغو حکمی که نه تنها پرسنل مجموعه سنگ آهن بلکه یک شهر را در مقابل شما قرارداد و خواستار بازگشت مجدد ایشان شدند که باز زیاد طول نکشید و در بدو به ثبات رسیدن مجموعه عده ای آن را به بی ثباتی رساندند و شروعی دیگر برای انتخابی دیگر با حاشیه ای دیگر شد. انتخابی که با نظر مسئولین استان و شهرستان و حضرتعالی به مدیرعاملی آقای مهندس فلاح که می توان در مقابل مدیران دیگر او را مدیری جوان نامید انجامید و مجموعه به سمت رسیدن به ثبات از دسترفته خود شروع به حرکت کرد. مدیریتی که تا حرکت خود را شروع کرد با استعفای حضرتعالی از مدیرعاملی صندوق بازنشستگی فولاد همراه شد. ایشان با شروع مدیریت خودبه هر دلیلی به نتیجه رسید باید برخی افرادی که منتصب شده مدیران گذشته هستند را به کنار گذاشته و فرصت را به جوانانی که سالیان سال دیده نشده اند بدهد و می توان گفت این تغییرات را با اقتدار کامل نیز انجام داد، اما این حرکتی بود که به مزاج خیلی ها خوش نیامد و شروع به زمزمه های بازگشت حضرتعالی در سمت مدیرعاملی سنگ آهن چغارت شد که دوستان شما اذعان می نمودند شخص شما این موضوع را مطرح کرده اید. شایعه ای که می توان گفت به یک شوک برای شهر تبدیل گشت و در مدت کوتاه مدیریت ایشان مجدداً ثبات مجموعه سنگ اهن چغارت و شهر را لرزاند و در فاصله های کوتاه مدت حتی به صادر نمودن حکم شما و مجددا لغو آن انجامید.
برادر عزیز و دوست داشتنی
تا به اینجا تنها خاطره های تلخ و بی ثباتی هایی را مطرح کردم که هم شما و هم مردم شهر می دانند اما از اینجا باب صحبت اصلی با شما را شروع می کنم
رزمنده دیروز و جنگنده امروز
نمی دانم این پست و مقام برای برخی انسانها چقدر شیرین است که به محض رسیدن به آن حاضر به ترکش نباشند و دست به هر کاری برای آن بزنند. اما این در جایی با مزه تر می شود که این عمل را به صلاح مردمی جلوه دهند که خود آنها چندین مرتبه خواستار برکناریشان شده اند. شمایی که صحبت از خیر و صلاح شهر را در تمام صحبتهای خود بر زبان داشته اید اما چه چیز را در عمل نشان داده اید. اگر حضرتعالی به فکر شهر و مجموعه چغارت بودید می بایست همچون پدری دلسوز با تمام توان پشت مدیرعامل بومی آن می ایستادید تا تجربه شما چراغی برای ادامه مسیر ایشان شود اما شما مانند یک ناپدری عصبانی عمل نمودید و لحظه به لحظه با به لرزه انداختن مجموعه حرکت به جلو مدیران را کند نموده اید.
بازنشسته عزیز این موضوع را به شما یادآور می شوم اصرار شما به بازگشت چنان بر سر زبان های مردم می باشد که در حال محو خاطرات شیرین دوران مدیریت حضرتعالی از ذهن آنها و تبدیل شدن به خاطرات نه چندان خوشایند دیگر است.
به عنوان یک شهروند که حضرتعالی را به عنوان یک بزرگتر و ریش سفید این شهر می شناسم درخواست عاجزانه ای برای گذشتن از این پست مدیریتی و همراهی نمودن مدیرعامل فعلی مجموعه را دارم.
به امید ایرانی آباد
شهروند بافقی
به گور میبرین آرزوی خراب کردن حاجی جواد رو