یک خاطره یک درس

دسته: عمومی
۳ دیدگاه
شنبه - 23 فروردین 1399

درود و سلام همراهان گرامی
خاطره ای دارم از یکی همشهریانمان حدود سال ۷۸ یه جایی یه مراسم ختمی بود و یکی از همشهریان از دنیا رفته بود ما آنجا بودیم همشهری ما با افتخار تعریف می کرد چند روز پیش از مدرسه پسرش از ایشان دعوت کرده اند برای حضور در جلسه انجمن پدران و مادران با معلمان.

ایشان تعریف می کرد معلم از پدرها و مادرهای حاضر در نشست در خواست پول کرده تا با آن پول برای مدرسه راهنمایی دستگاه فتوکپی یا زیراکس بخرند
البته چون سالها گذشته درست یادم نیست بعد آن پدر گرامی تعریف می کرد همه پدر و مادرها پذیرفته اند پول بدهند تا مدیر مدرسه دستگاه فتوکپی بخرد.

ایشان با افتخار تعریف می کرد که با پول دادن پدر مادرها مخالفت کرده و گفته مدرسه به دستگاه کپی نیازی ندارد.

می گفت گفتم: معلم یک هندل بزند و برود آموزش پرورش کپی بگیرد بیاورد و از بچه های ما امتحان بگیرد.

می گفت مخالفت من باعث شد دیگران هم مخالفت کنند و با این کار پول ندادیم تا مدیر مدرسه دستگاه بخرد.

امروز حدود ۲۰ سال از آن قضیه می گذرد و ما شاهد هستیم آن دانش آموز ۲۰ سال پیش امروز پدر شده و کارگر یکی از دستگاهها است.

آن دانش آموز هم درسی نخوانده و خیلی هم موفق نیست و کم و بیش مشکلاتی دارد.

اگر ۲۰ سال پیش پدر ایشان یعنی همان همشهری ما که با خرید دستگاه مخالفت کرد و باعث مخالفت پدرهای دیگر هم شد از شام شب زده بود به معلم پول داده بود و دیگران را تشویق کرده شما هم پول بدهید و معلم دلگرمی دستگاه را خریداری کرده بود برای درس خواندن دانش آموزان بیشتر وقت می گذاشت و امروز این جوان باسواد تر بود و درگیر معضلات اجتماعی امروز نبود و زندگی با کیفیت بهتری داشت باید از گذشته درس آموخت و آن را چراغ آینده قرار داشت.

باید عبرت گرفت برای دانش آموز و معلم وقت گذاشت از معلم حمایت کرد
با دل و جان به معلم و کادر مدارس مثل خدمات،راننده، آشپز و دیگران احترام گذاشت.

برای آبادی و پیشرفت کشور و شهرمان راهی جز ساختن مدرسه و توجه به خواسته معلمان و احترام به آنها و تربیت نسلی با دانش صبور و شکیبا نداریم.

باید تحمل خود را بالا برد هم آزادانه گفت و هم آزادنه شنید.

هم اجازه داد دیگران آزادنه بگویند و بنویسند تا به پختگی لازم برسیم.

روزگار خوش و شادی برایتان ارزومندم

علیرضارنجبر بافقی
یزد شهر صلح و همزیستی ادیان
۲۲ فروردین ۱۳۹۹


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۹۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
علی میرابی بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 23 فروردین 1399 - 8:36 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

درود بر علیرضا خان همیشه فعال.
استفاده کردیم ان شاا… همه عزیزان هم به گوش جان بپذیرند و شاهد پربار شدن هرچه بیشتر تعلیم و تربیت باشیم.

صلاحی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 23 فروردین 1399 - 8:56 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

خاطره ای جالب بود
بنده هم بعنوان یک معلم معتقدم ای کاش اولیا محترم رویکردی مناسبتر پیش میکردن ،کمک مادی ماهیانه یا سالیانه و یا حتی موقوفاتی را برا مدارس در نظر میگرفتند چقدر برنامه ها و تشکیلات متنوع میشد برا دانش آموزان فراهم کردکه
قطعا نتیحه اونا در فرزندان ، بستگان و همشهریان خود شاهد بودن.
انشاالله که خاطره شما، روشن فکری مردم ، توصیه بزرگان و‌ نوشته من حقیر مثمر ثمر واقع شود

علی اصغر رنجبر بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 27 فروردین 1399 - 4:27 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

باسلام ودرود به جناب آقای رنجبر دوست بسیار عزیزو بزرگوارم . اگر مسیح مرده ای را زنده کرد معلم جامعه ای را احیا میکند.جدای ازاینکه تامین وتدارکات هرمدرسه بعهده ی آموزش وپرورش بوده که همه به آن واقف هستیم . هدررفتن وقت معلم حتی یک دقیقه برای دانش آموزان بسیار زیاد است وتقریبا کلاس ۳۰ نفره دریک لحظه نیم ساعت وقت تلف شده وهیچگونه استفاده ای دانش آموز نبرده است .اگر آن روز هرنفر از اولیا مخالفت نمی کردند ودرحد توان وبه اندازه ی وسع کمک کرده بودند ودستگاه کپی برای مدرسه خریداری شده بود علاوه براینکه کارجمعی بود وفشارزیادی ازنظر مالی به یک شخص وارد نمی شد وباخریدن دستگاه چند اتفاق جالب رخ میداد اول اینکه درهمان سال همه ی دانش آموزان باخیال راحت ازدستگاه استفاده میکردند دوم معلم بجای رفت وبرگشت و اتلاف وقت برای تهیه برگه امتحان تمام وقت خودرا صرف یادگیری دانش آموزانش میکرد سوم لاجرم همان دستگاه را امروزه باید با چند برابرقیمت بخرند ونهایتا هم وقت دانش آموز وهم وقت معلم هدررفته است وهیچکدام اززمان ،کمترین استفاده را نبرده اند .باخریدن این دستگاه مورد نیاز دانش آموزان،هردانش آموز ازسال ۷۳ که زمان اتفاق بوده تا بحال که ۲۴سال گذشته اگر سرانگشتی فقط میانگین ۳۰ دانش آموز یک کلاس را برای مدت ۷ ماه درسال تحصیلی حساب کنیم جمعا حدود ۵هزار نفر ازآن استفاده ووقت خود ومعلمشان بیهوده نمیگذشت با خدمت ،کمک وهمت خود یاریگر مدرسه وباعث دلگرمی معلم دلسوز فرزندانمان و باعث پیشرفت علم وموفقیت فرزندانمان درجامعه باشیم ودردنیای کنونی حرف برای گفتن داشته باشیم . بنده برسم ادب واحترام ووظیفه دست معلمان خودرا میبوسم ودرمقابل آنها که حق بزرگی بگردن من دارند سرتعظیم فرود می آورم وبرایشان آرزوی توفیق وسلامتی دارم . موفق وپیروز باشید

You cannot copy content of this page