چرا گل نمی زنیم؟

دسته: عمومی , مقالات
۴ دیدگاه
سه‌شنبه - 23 آبان 1391

معمولا بیان مثال برای مطرح کردن موضوعات مهم و پیچیده کاربرد اساسی دارد خصوصا اگر مثال ملموس باشد یا خود افراد با آن دست و پنجه نرم کرده باشند برای همین در مقدمه این یادداشت می خواهیم از بازی فوتبال مایه بگذارم هرچند اطلاعات تخصصی از آن ندارم که چه تکنیکی در کجا بهتر جواب می دهد اما برخی از ملزومات این ورزش برای همه قابل درک است مسایلی مانند مربی،بازیکن،زمین ورزش،سرمایه،مشوق و …اما از همه اینها مهمتر نتیجه است که هم شادی به دنبال دارد هم موجبات امید به آینده و پیشرفت را روزبروز بیشتر می کند.

این مقدمه را گفتم تا اندکی به امروز شهر بافق بپردازم.

 در این 8 ماهی که از سال 91 بافق می گذرد نه تنها امیدها و شادی ها در شهر بیشتر نشده بلکه نوعی دغدغه روی غصه های کم کاریها و کم لطفی های قبل افزوده شده است.

اگر یادتان باشد حضورهای مردمی در رخدادهای تاریخی سال 90 را به سال اتحاد بافق تعبیر کردیم و این پشتوانه را برای نیل به نتایج بهتر از ضروریات برشمردیم و همه اذعان داریم که درسایه حضور به موقعمان به خواسته های به حقمان خواهیم رسید.

وجود مسؤلین دلسوز و کاردانِ بومی را تشکیل دهنده سه ضلع مثلث پیشرفت دانستیم و امیدوار بودیم هر روزمان از دیروز بهتر شود .

شرایط و فضای موجود خصوصا پتانسیلهای خدادای  مانند معادن غنی و واقع شدن در دروازه خورشیدی ریلی  که بتوان بر آن تکیه کرد هم که محبتی از جانب خدا بوده و ما سالهاست که داریم.

مانده بود اتاق فکری از فرهیختگان و حضور مهره هایی در مراجع تصمیم گیری که با شجاعت و صدای بلند تز از خودمان حرفمان را بزنند که این موضوعات هم در سال 91 به وقوع پیوست اما…

چرا پیشرفت قابل ملاحظه ای را نمی بینیم! نه تنها گلی بر سر شهرمان نزده ایم بلکه گاها علاوه بر گلهایی که خورده ایم  به خودمان هم گل زده ایم؟

اگر بگویید مسؤلین نخواسته اند که باید بگویم مگر مسؤلین افرادی غیر از برادر یا اقوام خودمان هستند و آمده اند خدمت کنند؟

اگر بگویید نگذاشته اند که باید بگویم چه کسی نگذاشته؟ آیا واقعا افرادی بالادست نشسته اند که گوشه ای از ایران یعنی بافق پیشرفت نکند؟

فکر نمی کنید تیم پیشرفت بافق هنوز نتوانسته زمین خود را پیدا کند مدام موقیعیت از دست می دهد و بازیکنان و مربیان هم در لحظه های سرنوشت ساز تماشاچی می شوند، آنقدر گل نمی زنند تا گل دریافت می کنند؟

فکر نمی کنید حالت تدافعی بجای تهاجمی دارد کار دستمان می دهد؟

فکر نمی کنید در مواردی روحیه جمعی را از دست داده ایم دنبال تک روی هستیم . می خواهیم خودمان گل بزنیم و هیچ پاسی به زحمات آنها که شبانه روز می دوند نمی دهیم؟

شاید هم بیش از حد دست روی دست گذاشته ایم تا دولت بیاید و برایمان کاری را شروع کند و به سرانجام برساند که اگر اینگونه باشد مسلما در اشتباهیم.

به نظرتان بهتر نیست بازیکنان را عوض کنیم و راههایی مانند حضور سرمایه گذاران توانمند را برای ایجاد کارخانه های جوار معدنی در شهر  هموار کنیم، و به عنوان مردمی که می خواهیم نفعی عاید خود و شهرمان شود پشتیبانشان باشیم و از دولت بخواهیم حمایتشان کند؟

راستی تیم فوتبال سنگ آهن بافق نمادی از بافق نیست؟!!

محمد علی قاسم زاده بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۷
برچسب ها:
دیدگاه ها
مهدی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 23 آبان 1391 - 6:09 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

برای اینکه هیچ کدام از ریش سفیدان ما نخواستند در مورد منافع شهرستان یکنواخت پیش بروند امیدواریم با وقایع پیش آمده این مهم محقق شود.

آرش این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 23 آبان 1391 - 11:22 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

احسنت آقاي قاسم زاده
واقعا درست گفتي
خواهش ميكنم شما كه آدم واقع بين و منطقي به نظر ميرسي اين پسوند بافقي رو اينقدر روش تاكيد نكن
آخه عزيزان من چرا فكر ميكنين آسمون دهن باز كرده واين بافق شما از آسمون اومده روي زمين!!!
تا حالا كه بافقي و غير بافقي فرقي براي اين شهر نداشتن .
كما اينكه غير بافقيها منشا خدمات بيشتري بودن !!
متاسفانه پايه و اساس بافق كج بنا شده و اين ديوار تا ثريا ميرود كج!!!

همشهری این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 27 آبان 1391 - 8:32 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام مرسی از مطلب قشنگت واقعا زیبا بود .وقتی برعکس بازی میکنیم چطور به حریف گل بزنیم وقتی شخصی در اداره … موفق نبوده چرا برای … معرفی میکنیم و ….

حسن غصه خور این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 6 آذر 1391 - 7:11 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام
البته بنده بیان شما را یک ایراد و انتقاد وارد بر مدیریت حاکم بر شهرمی دانم نه فوتبال
اما باید توجه داشت که نباید انتظار داشت همه مسایل یک شبه حل خواهدشد
خیلی از مشکلات ریشه های عمیق دارد باید جامعه به حدی از رشد و بلوغ فکری و سیاسی برسد که بتواند نیازهای خودرا شناسایی،درک و مطالبه نماید
که البته مطالبه آن نیز راه و روش کاملا پیچیده و خاص خودرا داراست.
عناصرفعال در عرصه های فرهنگ عمومی،فنی و تخصصی،هنر،رسانه و مدیریت منابع سرشار انسانی و … و مهمتر از همه عنایت خداوند لازمه ورود به این عرصه هاست
به نظر شما این عناصر در حال حاضر برای ورود به این صحنه شکل گرفته اند؟

You cannot copy content of this page