اصول روابط و مالک اشترها (۱)
بر هر مسلمانی، خواندن کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام افتخار است، و این خواندن، لازم به تکرار و البته بحث و گفتگوست تا انشاءالله مفاهیم بیشتری از سرکشیدن جام سخنهای امام، نقش بر رفتارها گشته، حلال مشکلات شود.
آن مشکلات و ایراداتی که گاهی بر آداب یک شهر یا روش یک فرد وارد است. آن مشکلات و ایراداتی که گاهی بواسطه نوع برخوردها در جامعه به وجود میآید، هرچند تلاشها برای سامان ابرو میشود ولی میبینی چشم نشانه رفته است. راه نجات جامعه در نهجالبلاغه نهفته است.(بگفته خیلی از بزرگان)
مایه افتخار است، خواهش از همشهریان، بالاخص بزرگترهای شهر به خواندن نامه ۵۳نهجالبلاغه، اول مظلوم عالم به مالک اشتر؛ همان مالکی که رهرو راستین علی بود، همان مالکی که همنشین علی بود، همان مالکی که از یاران نزدیک علی بود، این مالک را و دقیقا همین مالک اشتر با آن سوابق، امام شیعه توصیههای طولانی میکند، چرا؟! چون همین مالک میتواند خطا کند و از مسیر امام خارج شود، میتواند جامعه اسلامی را منحرف کند!پس امام برای مالک اشترهای اسلام دستورالعملی بلند و دقیق، بیان نه، مکتوب میکند.
با هم بخوانیم بخشی از قسمت هفتم نامه امام علی علیهالسلام را که در خصوص اصول روابط اجتماعی مالکها فرمودند:
بدان ای مالک! هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد رعیّت به والی بهتر از نیکوکاری به مردم، و تخفیف مالیات، و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نمیباشد؛ پس در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری رعیّت، خوشبین شوی، که این خوشبینی رنج طولانی مشکلات را از تو بر میدارد. پس به آنان که بیشتر احسان کردی بیشتر خوشبین باش، و به آنان که بدرفتاری کردی بدگمانتر باش. و آداب پسندیدهای را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابی که به سنّتهای خوب گذشته زیان وارد میکند، پدید نیاور، که پاداش برای آورنده سنّت، و کیفر آن برای تو باشد که آنها را در هم شکستی. با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانی و اصلاح شهرها، و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت.
حیدر کرار علیه السلام در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه بخش سوم درخصوص روابط متقابل مردم و زمامدار میفرمایند: مردم! از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند، آنها دوستدار ستایش اند، و کشورداریِ آنان بر کبر و خودپسندی استوار است…
در عهدنامه مالک اشتر که امام میفرماید: «کارگزارانت را چنان بپرور که به ستایش و چاپلوسی تو نپردازند و به وسیله باطلی که انجام ندادهای تو را شادمان نسازند. چون بسیار ستودن و چاپلوسی، به خود نازیدن پدید میآورد، غرور میآورد و به خود بزرگ بینی نزدیک میکند.»
ادامه دارد..
والعاقبه للمتقین
محمد مهدی علیزاده فلاح
کاش یک کم نماینده شهر این اصول را می دانست….