بافق ۱۴۰۰

دسته: مقالات
یک دیدگاه
چهارشنبه - 3 فروردین 1401

بافق به عنوان جزء کوچکی از سرزمین بزرگ ایران، سال ۱۴۰۰ را همانگونه گذارند که ایران.

گرفتار در عمیق ترین بحران اقتصادی. با این تفاوت که به دلیل داشتن نعمت معدن و شاغلین در آن که به نسبت سایر کارکنان دولت حقوق و مزایای بیشتری دریافت می کنند، مشکلات اقتصادی کمرشکن، بر مردم این شهر تاثیر کمتری در حداقل های معیشتی مثل خوراک داشت.

اما بافق هم مثل ایران، مبهوت از گرانی اجناس و سقوط بی سابقه ارزش پول ملی و افزایش افسارگسیخته قیمتها؛ انگشت تحیر به دهان و دندان گزید.

چیزی که به مخیله افرادی مثل من که ۵۰ سال دارند، نمی رسید اینکه روزی برسد که در بافق، آنهم در محلاتی که سی سال پیش آنچنان آخر شهر محسوب می شد که مامن حیوانات ولگرد بود اکنون هر مترمربع آن به نزدیک ۵۰ میلیون ریال رسیده باشد.

اصلا برای همنسلان من؛ میلیون، کلمه ممنوعه ای محسوب می شد. ما فرزندان خریدهای یک و دو تومانی هستیم و با چندصدهزار تومان _ به اندازه پول یک پیتزای بزرگ امروز_ زمین خانه هامان را می خریدیم. کجا باورمان میشد به چشم خود ببینیم که میلیارد تومان هم، از اعتبار بیفتد.

هجوم بیکاران و حتی گرسنگان سایر شهرهای ایران به بافق از دیگر اتفاقات سال ۱۴۰۰ بود بنحوی که امروز امکان ندارد در خیابانی از شهر قدم بزنید و با پدیده زشت کودکان کار _ که به شما می آویزند که از آنان خرده ریزی بخرید یا که پشته ای از زباله بر پشت و دوش خود انداخته اند_ روبرو نشوید. چیزی که برای بافقی ها هرگز قابل تصور نبود. اما به مدد بحران بی سابقه اقتصادی؛ اکنون به وفور در کوچه ها و محلات بافق مشاهده می شود و این تازه رویه ظاهری است و مشکلات بزرگتر اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی این بحران در دهه های آینده خود را نشان خواهد داد و حتما گردابی خواهد بود که رهایی از اثرات مخرب آن به راحتی امکانپذیر نخواهد شد.

بافق کوچک همچون ایران بزرگ سال ۱۴۰۰ را با بحران محیط زیست پشت سر نهاد. با وجود خوش باوری های اولیه، سال ۱۴۰۰هم یکی از کم بارش ترین سالهای سی سال اخیر بود. آنگونه که چشم بافقی ها به سفیدی ناچیزی از برف هم نیفتاد و کار وارونه محیط زیست به جایی رسید که حتی سال ۱۴۰۰؛ بافقی ها سرما را هم بیشتر از یکی دو هفته تجربه نکردند. درعوض یکی از سالهای سخت از نظر وزش توفان های غبارآلود و گرد و خاک و آلودگی هوا بود و حتما تابستان طاقت سوزی در پیش رو خواهیم داشت.

بحران کم آبی با شکستن لوله های آب انتقالی از گوهرنگ به استان یزد توسط اصفهانیان، خود را به شکل خطرناکترین رخداد به رخ همه کشید و نشان داد استان یزد و شهر بافق، هرآن در معرض نابودی و محو از نقشه عالم است. چون بدون آب؛ حیاتی نخواهد ماند و اکنون استان یزد در مرز این بودن و نبودن قرار گرفته است و بیم نابودی آن می رود. با این وجود تا این لحظه که این سطور را می نویسم هیچ فکر عاجل و راهکار مناسبی از سوی حکومت برای رفع این معضل بسیار بسیار جدی ارائه نشده است. در نظر داشته باشیم که مشکل آب ایران یک مشکل حاکمیتی است و بدون ورود حکومت به آن؛ قابل رفع نیست.

در حوزه فرهنگ و هنر تجربه های تازه و کارهای جدیدی رخ نمود. در کار نشر، چندین کتاب از نویسندگان بافقی به طبع رسید. در دیگر کارهای هنری هم چراغ هایی روشن شد. شهرداری بافق هم کارهای بدیعی در زمینه فرهنگ و ثبت آثار فرهنگی انجام داد. اما در مجموع حال فرهنگ شهر خوش نیست. و تا در اقتصاد گشوده نشود و گشایشی صورت نگیرد و رفاه به جامعه برنگردد امیدی به خشنودی فرهنگ نباید داشت.

در آموزش و پرورش و آموزش عالی با وجود همه تلاشها و بیم و امیدها ناشی از کرونا، سال ۱۴۰۰ هم مثل سالهای قبل سال خوبی نبود. سربسته عرض می کنم و امیدوارم از جمع عزیز و عظیم آموزگاران و اساتید شهر، کسی یا کسانی پیدا شوند و بصورت موردی و مشخص مشکلات آموزش شهر را واکاوی نمایند و به نظر همگان برسانند. همینقدر بگویم که از خیل دانش آموختگان و فارغ شدگان نظام آموزشی ما، که قرار بود توسعه شهر بدست و بازوی آنان انجام شود تا این لحظه، فقط آن حدی شده که اصلا راضی کننده نیست. پس اگر بگویم که ما محصولات آموزش و پرورش و آموزش عالی؛ کیفیتی را که باید داشته باشیم را نداشتیم؛ سخنی به بیراه، نگفته ام.

بافق در سال ۱۴۰۰ اعضای جدید شورای شهرش را برگزید و همانطور که انتظار می رفت تنوع سلایق و ناهمگونی تفکرات در ماههای بعد خودش را نشان داد و شورا گرفتار تشتت و تفرقه شد. بر هیچ کس پوشیده نیست که اگر شهر بافق هنوز رمقی دارد و نفسی می کشد وابسته به میلیاردها تومان پولی است که از برکت وجود چغارت پیر به آن می رسد. وگرنه شورای شهر بافق توش و توانی برای اداره شهر ندارد.

یادآوری می کنم زمانی را که عوارض شرکت سنگ آهن قطع بود و شهرداری بافق حتی امکان پرداخت حقوق پرسنل خود را هم نداشت.

انتخابات شورای شهر همچنین این نکته را روشن کرد که اگرچه بتوان با کار تشکیلات خاص، افرادی را به شورا فرستاد اما بدلیل نداشتن راه و راهکاری برای حل مشکلات در حوزه اقتصاد؛ عملا در بر روی همان پاشنه ای می چرخد که در بیست و دو ساله گذشته از زمان تولد شورای شهر؛ چرخیده است.

بافق نیز متاثر از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری با تغییرات مدیریت سیاسی روبرو شد. اگرچه برخلاف پیش بینی ها، روند تغییرات بسیار کند پیش رفت و چند ماه از وقت شهر، صرف رفتن قبلی ها و آمدن جدیدی ها شد اما آمده ها هم نتوانستند لبخند رضایتی بر لب بنشانند. مهمترین خواسته همه ادوار بافقی ها از دولت های مستقر، برگزیدن مدیران بومی از بین خودشان بوده است که تاکنون در دولت سیزدهم، به آن بها داده نشده است و موجبات بدگمانی فعالان اجتماعی و سیاسی را فراهم آورده، البته چون هنوز قضاوت راجع به آن زود است باید در نوشته ی بافق ۱۴۰۱ به آن پرداخته شود.

اتفاق مهم دیگری که تفاوت دیدگاهها و اختلاف نظرها را برخلاف لبخندهای ساختگی، عیان کرد در جلسه تودیع و معارفه مدیریت شرکت سنگ آهن در دیماه ۱۴۰۰ پیش آمد. حالا دیگر همه بافقی ها می دانیم که چغارت به آخر خط رسیده است و چون همه می خواهند به سلیقه خود، آخرین قطرات شیر و شیره جانش را بیرون بکشند، راه ناهموار شده است.

بالا دستی ها، چغارت را برای پرداخت حقوق هزاران بازنشسته عضو صندوقی می خواهند که سالهاست خالی و تهی است و ما بافقی ها چغارت را آخرین دستاویز و دستگیره می دانیم که با آن می خواهیم از نردبان توسعه بالا برویم و دستمان را به جایی بند کنیم، قبل از آنکه زیر دست و پای بندبازان بورس باز، که خدایشان پول و سود است، از حیز انتفاع ساقط و از گردونه حیات خارج شویم.

مشکلات مرزی بافق و اردکان و جدیدا بافق و بهاباد، در ۱۴۰۰ هم چون استخوان در گلوی وزارت کشور ماند و حل نشد. مشکلی که پتانسیل تبدیل به بحران را دارد و آتش زیر خاکستر است. اما اگر از من بپرسند چرا و چگونه است که دردی سی ساله شده و مزمن و چرکین گردیده و لاینحل مانده است من می گویم، چون افرادی که برای حل این مشکل گماشته اند چند سر و گردن کوچکتر از خود مشکل هستند. اینان توانایی ورود به چنین مسائلی را ندارند.

بافق آخرین سال قرن چهاردهم هجری خورشیدی را در حالی پشت سر نهاد که اگرچه قدمهای کوچکی برای توسعه خود برداشت اما همچنان با بهبود اوضاعش و توسعه یافتگی فرسنگ ها فاصله دارد. در یک کلام، سال ۱۴۰۰ هم، حال بافق را خوب نکرد.
محمد علی پورفلاح


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۶۹
برچسب ها:
دیدگاه ها
محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 4 فروردین 1401 - 6:11 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

محمد علی تو دیگه کی هستی؟

You cannot copy content of this page