رنجِ برنج!!!
بعد از عادت کردن مردم به تب سکه و ارز و راه افتادن بازار سیاه و سفید در صنعت مبادله و پیدا شدن اسمهایی با ابتدای بسم الله و بی بسم الله در ماجرای دلار که با بالارفتن روزانه قیمتش قدرت خرید مردم ایران را پایین آورده و گذار از ماجرای مرغ و تخم مرغ و حل نشدن موضوع کلامی – فلسفی تقدم و تاخیر ایجادشان در ماه مبارک رمضان که آنچنان از سفره اقشار آسیب پذیر پر زد و رفت که انگار همان مرغ وحشی منظور وحشی بافقی بود که اگر از بامی پر زد مشکل نشیند،مشاهده صف طولانی مردم بافق برای خرید برنج بهانه ای شد تا این سطور را خدمت خوانندگان عزیز بنویسم.
هرچند عده ای وجه تسمیه برنج را رنج کاشت و داشت و برداشتش می دانند اما بد نیست با حضور در صفوف بهم پیوسته مردم بافق که این رنج را در انتظار برای خرید و پخت آن تجربه می کنند به خود امیدواری بدهند که تنها ایشان نیستند که رنجِ برنج می برند و نانش را دیگران می خورند بلکه مردمی در دل کویر برای بدست آوردن این قوت نایاب شده این روزها که نمی دانیم باز از معجزات تحریم خارجی است یا خود تحریمی داخلی است که این اوضاع را برایمان رقم زده، رنج برنج می برند و در غم برنج کاران شریک شده اند.
براستی جو روانی بازار آن هم در مورد مایحتاج ضروری مردم آن هم در دهه فجر انقلاب اسلامی بدست چه کسانی است که اینگونه با همه چیز مردم بازی می کنند. مگر نمی دانند سالهاست دیگر دانش آموز ایرانی در کتاب فارسی اش آبگوشت غذای لذیذی هست را نمی خواند و اگر یک وعده حتی یک وعده برنج پخته شده یعنی پلو را سر سفره اش نبیند انگار در خانه شان هیچ ندارند و باید گرسنه بماند؟
به نظرتان رنج بعدی مردم بافق پس از صف کوپن نفت و خرید مرغ و برنج و نوبت ویزیت پزشک درمانگاه تامین اجتماعی و … چه خواهد بود؟
محمد علی قاسم زاده
آقای قاسم زاده کاش یه کم بیشتر دقت می کردید می دیدید بیشتر کسانیکه توی صف بودند اکثرا از قشری هستند که دستشون به دهنشون میرسه. بنده رفته بودم برم دکتر صف رو دیدم خدائیش خجالت کشیدم وقتی بعضیا رو توی صف دیدم با اینکه بنده کارگرم و اگر می خواستم بین خودم و بعضی از افراد توی صف مقایسه کنم همه زندگیم پول تو جیبی یه سال بچشون هم نمیشه ولی هیچوقت حاضر نمیشم اینجوری با شخصییتم برخورد بشه