بافق آرامش دارد
هماهنگی بابت نصب درب با استاد کار نجار ، باعث شد تا امروز نیم ساعتی با تاخیر به محل کارم برسم،درمسیر 2-3دقیقه ای با جوان 20-22 ساله ای همراه شدم که لهجه ی بافقی نداشت ، بعد از احوال پرسی ، ازش سوال کردم بچه کجایی ؟ گفت: تازگی ها بچه بافق شدم؟گفتم : چطور ؟ دوماد بافق شدی ؟ گفت: نه ، بچه دهعلی بافقم و حدود 10 سالی … بودم ، الان 6 ماهی هست که با پدر و خانواده مون اومدیم بافق برای زندگی کردن. گفتم بافق رو چطور دیدی؟ گفت : خیلی عالیه آرامش داره خرج ها کمتره ، امکاناتش هم خوبه ، فامیل هم که اینجا داریم .
گفتم : زندگی کردن تو … چجوریه چه جور شهریه؟ گفت : خیلی تعریفی نداشت خرجمون بالا بود یه تاکسی میشستیم جیبمون خالی میشد! اینجا خیلی بهتره با موتور همه جا میتونی بری …
دیگه داشت به آخر مسیر نزدیک می شدیم که گفت: اونجا من موتور نو خریدم تا خونه می خواستم برم کلاه ایمنی نداشتم موتورم رو گرفتن اینجا کسی باکسی کار نداره! بهش گفتم : باباتون الان اینجا چکار می کنه؟ گفت: رانندگی میکنه برای …
گفتم خودت هم که رانندگی می کنی ! درست رو چه کار کردی ؟گفت : دارم دانشگاه آزاد فوق دیپلم میخونم ترم اولم …
خلاصه . بهش تبریک گفتم از اینکه به این سرعت هم خودش و هم پدرش و شاید هم … تونستن مشغول کار بشن و امرار معاش کنن . در نهایت هم خداحافظی کردم و از هم جدا شدیم .
وارد ساختمان کاریم که میشدم با خودم فکر کردم اگر سایر هموطنانم علی الخصوص همشهریانم از این وضعیت مناسب شهرم اطلاع داشته باشند ، می آمدند و از شرایط و امکاناتی که اینجا وجود دارد و خیلی ها نمیتونند استفاده کنند بهره می بردند .
بازدید: ۴۴
باریک الله به مسئولین مهمان نواز شهرمون
ما جوانهای بافق رو بیخیال