تغییر حوزه انتخابیه، وصلت بافق با بزرگان
انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی هم برگزار و مشخص شد ما بافقی ها برای مدت 36 سال، امکان فرستادن یک نماینده از شهرمان به مجلس را نیافته ایم.
طبق قانون هر چند سال یکبار( دقیق یادم نیست) باید چند نماینده به تناسب افزایش جمعیت ایران به تعداد نمایندگان مجلس اضافه شوند. از اول امسال، حرف و حدیث های زیادی در این مورد مطرح شد اما در نهایت، تصمیم گرفتند هیچ نماینده ای از هیچ کجای ایران به مجلس، اضافه نشود.
در همین گیرو دار، خبرهایی می رسید که قرار است یک نماینده به جمع چهار نماینده فعلی استان یزد افزوده شود و طرح هایی هم برای بازبینی حوزه های انتخابیه استان، مطرح شد. یکی از حوزه هایی که حتماً نیاز به بازنگری داشته و دارد حوزه وسیع ابرکوه، بافق، بهاباد، خاتم و مهریز است.
درنهایت زمزمه جدایی بافق و بهاباد و پیوستن آنها به حوزه یزد، با دو نماینده قوت گرفت. همین خبر کافی بود تا واکنش های مختلفی راجع به آن شنیده شود. خیلی ها با آن مخالفت کردند. عمده دلیل آنها هم، این بوده و هست که در صورت پیوست به حوزه یزد، دیگر هرگز امکانی برای حضور یک بافقی به عنوان نماینده در مجلس فراهم نخواهد شد. اگر الان هنوز بارقه ای از امید هست که مثلاً با همت همه بافقی ها و کمک برخی شهرستانها، نماینده ای از بافق به مجلس راه یابد، در آن صورت باید به کل فاتحه چنین امکانی را خواند. چون یزد و جمعیتش کجا و بافق و تعداد مردمش کجا؟
اما انتخابات اخیر مجلس و نوع نگرش مردم شهرهای مختلف حوزه به مقوله انتخابات و تعصب فوق العاده هر شهر به نامزد بومی خود، مرا به صرافت انداخت که در نگاهم، تجدید نظر کنم و از زاویه دیگری به این مسئله بیندیشم و فکر کنم که پیوستن بافق به یزد، برای ما امکان بهتری فراهم خواهد آورد.
دلیلم برای این نظر، عدم نگاه متعصبانه یزد به مقوله انتخابات است. یزد اکنون آنقدر گسترش یافته و افراد مختلف و متفاوتی از شهرها و شهرستانها به آنجا نقل مکان کرده اند که هویت جمعیتی آن تغییر و نگرش بومی خواهی به مفهومی که مثلاً در مهریز یا بهاباد یا ابرکوه و بافق، هست _ و در این دوره بخوبی خود را نشان داد _ محلی از اعراب نداشته باشد.
البته به طور طبیعی در لحظه تصمیم گیری برای رای دادن، یکی از مولفه ها، می تواند همشهری بودن باشد، ولی در یزد این متغییر به پررنگی و اثرگذاری حوزه فعلی نخواهد بود.
اگر بافق بتواند یکی از چند نفر افراد شناخته شده خود _ که سال هاست در یزد ساکن هستند و با تلاش خود موفق به کسب نام و نشانی شده اند _ را برای نامزدی در انتخابات دوره بعد ترغیب کند، من مطمئنم یزدی ها موضعی خصمانه و متعصبانه در برابر آنان نخواهند گرفت. به اضافه آنکه درصد بالایی از جمعیت فعلی یزد، مهاجرین سایر شهرستان ها، به مرکز استان هستند که برای آنها یزدی بودن و نبودن فرقی چندانی نخواهد داشت. این نکته کوچک هم هست که در حال حاضر اقلیت بافقی ساکن یزد _ اگر چه به عدد و رقم بالا نیستند _ اما حتماً تاثیر فراوانی بر انتخاب دیگران خواهند داشت. درحالیکه در حال حاضر برای نمونه، بافقی های ساکن در ابرکوه یا خاتم یا مهریز و حتی بهاباد، بسیار اندکند و مقصد بیشتر بافقی هایی که از اینجا می روند، شهر یزد است.
بی تردید اگر نفر اول بافق در این دوره، در حوزه یزد نامزد شده بود، هرگز تعداد آرایش به اندکی و کمی تعداد رای هایش در ابرکوه و مهریز و خاتم و حتی بهاباد نمی شد. چون به طور حتم از بافقی های ساکن یزد( تعداد دقیق آنها را نمی دانم) دست کم چند صد نفر به ایشان رای می دادند.
با این وصف و توضیح و با توجه به حس غریب و قوی بومی گرایی در حوزه فعلی انتخابیه _ که نمود عینی آن مخصوصاً در برخی از بداخلاقی های یکی از شهرها و رفتار نامناسب حتی خشن آنان با یکی از نامزدان غیر بومی تجلی کرد _ من گسستن از ابرکوه، مهریز و خاتم و پیوستن به یزد را برای بافق و بافقی ها مفیدتر می دانم و می بینم.
علاوه بر آنکه نماینده حوزه پرجمعیتی چون یزد و تعداد آرایش، به صورت غیرمستقیم در تاثیرگذاریش در مجلس نیز نقش خواهد داشت و به قول معروف، حرفش بیشتر می رود. چون بجای مثلاً بیست و چند هزار رای، صد و چند هزار رای دارد. و بجای چند صدهزار نفر سخن گفتن، خیلی مهمتر جلوه می کند تا بجای چند ده هزار نفر. این قانون نانوشته دمکراسی است.
بافق 36 سال است که می خواهد نماینده ای از خود داشته باشد و ندارد، یکبار هم اجازه بدهیم بافق با بزرگان وصلت کند. شاید عاقبتش مثل پایان داستان این ضرب المثل نباشد.
محمد علی پورفلاح
هر 15سال
حدود 35000نفر بافقی ساکن یزدند