درخت خرما، در فرهنگ و باور مردم بافق(7)(بخش پایانی)
تا کنون، از باورها و صنایعی که مربوط به درخت خرما است، نوشتیم . در گذشته، زندگی مردم بافق به گونه ای باور نکردنی، به این درخت وابسته بود . شاید منابع حیاتی و زنده ماندن انسان، ربطی به خرما نداشت اما به طریقی روح و روان انسانها را تسخیر مهر و محبت خدا ساخته بود، که از آن نمی شد گریز زد . از فرش زیر پا که حصیرهای رنگارنگ و زیبا بود، تا سرپوش مایع حیات و…. ، همه نشانی از این درخت کشیده و زیبا بر خود داشت . امروزه این وسایل زیبا کاربرد کمتری دارند و بیشتر از آنها، به عنوان تزئین و زیبا سازی محیط استفاده می کنند . ولی هنوز هم ، درخت خرما قداست و احترام خودش را نزد مردمش نگه داشته است .
درخت خرما، با وجود مشاغل و معادنی که در بافق وجود دارد، هنوز هم محبوب و دوست داشتنی است . بافق، 300 هزار اصله نخل دارد؛ در وسعت 1800 تا 2000 هکتار . خرماهای معروف بافق، بدین نامها مشهور هستند :
قل هواللهی – کربلایی – چرم گاوی – نه تا یک گزو
تقسیم بندی خرماهای بافق : قوض – تر قوض – هلیله شیره ای . درخت را با کاشت هسته، بده یا خودرو به دست می آورند . درخت خرما دو نوع نر و ماده است . درخت نر، سیس ، کود و شاخه دارد ولی درخت ماده علاوه بر اینها ، برای زایش نیز توانمند است . برای آن که خرما خوب و مرغوب باشد، گشن درخت نر را گرفته، آن را در حلق درخت ماده ای که زائیده می گذارند . این کار در اواخر اسفند و اوایل بهار انجام می گیرد .
کشتن درخت خرما :
کشتن درخت خرما ، روش خاصی دارد . برای این کار، ابتدا درختی را انتخاب می کنند که دیگر توانایی زیادی ندارد ؛ برگها و شاخه های خشک بیشتری دارد و نر هست . ابتدا از درخت بالا می روند، از بالا تا پایین، کودها را می برند تا به مغ می رسند . مغ ها را بریده، سیسها را می کنند . پیسک ها را از حلق درخت، بیرون می آورند . سپس با اره ، از سر بنه تا پایین را می برند و دل خرما را که سفید و نرم است، بیرون می آورند . بدین گونه، درخت خرما کشته می شود و این تنها درختی است که هچ چیز زائد و اضافی نیست.
گفتنی است؛ دل خرما بسیار خوشمزه است و طرفداران بسیار دارد . بافقیها ، دل خرما را با شیره می خورند . هنگامی که سر درخت را قطع می کنند، رشد آن متوقف می شود و تنها چیزی که از آن می ماند، کود و کنده است .
اشعاری ، در مورد خرما و درخت خرما :
خرمای دونه دونه دلش چه مهربونه
***
عجب ماندم ز کار و کرده رب ز شوره زار بروید نخل و رطب
***
بافقو وطنام شد سیسو کفنام شد
ما گشنه نون نیسیم جیفون پر خرما هه
***
از اینجا تا به بافق هم خیلی راهه سر خوشه خرما هم در هواهه
***
خرمای بافق دس اومد هر که هر جا بود پس اومد
***
شاخ مغ تو نسیم دریاست قد تو منار دشت و صحراست
رعیت دو سه شاخه ات بریده از سیس تو پادری تنیده
کودت که ز کندلو بریدند سیخ و غضب تو را ندیدند
ترقوز تو و اروشقرویت دستی نرسیده بر گلویت
خوشمنگ تو کاکل تنور است با خاطره شب سمور است
پیسک تو و شاخه کلویت ماشاء الله بگم به رنگ و رویت
در پای تو شاه نخی زآب است نشنیده بگیر که آن سراب است
( سروده عزیز پور امینی)
ضرب المثل :
خدا را می خواد ، خرما هم می خواد : کاربرد برای زیاده خواهی افراد
خرما بر درخت و دست ما کوتاهه : هنگامی که می خواهد به چیزی دست پیدا کند که توانائیش را ندارد .
کلپی را دور ننداز دوای هر مرضیه : با کاشت هر کلپی ، درخت خرمایی سبز می شود که برای همه سودمند است .
واژه نامه این نوشتار :
اروشقرو [oroshghoru] : پوسته ابتدایی خوشه خرما که پس از زائیدن می شکافد و خوشه آن بیرون می آید .
اشترو [oshtoru] : شترو، شتر .
برپاکی [barpâki] : وسیله فلزی که برای خواباندن پودها مورد استفاده قرار می گیرد .
پت کردن [potkerdan] : کندن ریش های اضافی پشت بادبزن .
پیچوندن [ pichundan] : زیری کردن و رویی کردن ، در پایان بافتن بادبزن .
پیسک [ pisk] : شاخه سفید وسط درخت .
تختوئو [takhtowu] : گذاشتن دو کل ریش شده روی هم در بادبزن بافی .
ترقوز [targhowz] : خرمایی بین خرمای خشک و هلیله ای .
جفتینو [joftinu] : وصل کردن دو کل ریش نشده به هم .
خوشمنگ [khoshmang ] : زائده ای که پس از چیدن خرما بر درخت بماند .
خونه [khune] : هر برگ ریش شده در بافتن .
دست پیچو [dastepichu] : مقداری سیس که تابیده شده است .
دوکل کردن [dokolkerdan] : جدا کردن دولایه شاخه درخت خرما .
رس [res] : ردیف .
رسمون [resmun ] : ریسمان، طناب .
رگ [rag] : رج
ریش کردن [rishkerdan] : تقسیم کردن هر کل به چهار قسمت مساوی
سبو [sobu] : کوزه
سرپره [sarpare] : منال باریک
سیس [sis] : لیف خرما
کاکل تنور [kâkoletanur] : آتش گیره
کلپی [kolpi] : هسته خرما
کلو [kelu] : خرمای نرسیده
کناره کردن [kenârekerdan] : حاشیه دو طرف بادبزن در بافتن
کندلو [kondlu] : زائده درخت خرما که بر تنه درخت می ماند و حکم پله برای بالا رفتن از درخت دارد .
کود [kowd] : زائده انتهایی شاخه درخت خرما
گرده [gerde] : نوار حصیری
گل هم زدن [galehamzadan] : وصل کردن
گه گرفتن [gehgereftan] : محکم شدن
لقمه [loghme] : نام دیگر دست پیچو
لته [late] : پارچه کهنه که لای آن پلاستیک می دوزند، مرطوب می کنند و برگهای نریده درخت را لای آن می گذارند .
مغ [moq] : شاخه درخت خرما
منال [manâl] : ریسمان باریک
نریدن [noridan] : جدا کردن
نگینو [neginu] : وصل کردن دو کل ریش نشده به هم
پایان
عالیه نقیب الذاکرین بافقی
شعرهای زیبایی دروصف خرماست.
شادباشید