سرنوشت را نتوان از سرنوشت

دسته: عمومی
یک دیدگاه
چهارشنبه - 2 مرداد 1392

 

باور به تقدیر و سرنوشت  محتوم ؛ جزوی لاینفک در تعیین مسیر ﺁینده هر ملتی است علی الخصوص اگر جامعه ای، زمام تمام اموررا به دست تقدیرسپرده باشد و هیچ گونه نقشی درتعیین سرنوشت خودنداشته باشد وتمام بلاهایی که برسرش می ﺁید را نشانه ی خشم وغضب خدایان ذهنی خودبپندارد وبرای دورکردن بلایا به هر دستاویزی متوسل شود وبه دور خود،تارهای خرافه پرستی وتقدیرگرایی را بتند.
اعتقادبه سرنوشت محتوم واز پیش تعیین شده در جوامع سنتی، نمادی از عقب ماندگی فکری ،فرهنگی و سیاسی است که مردم را به پذیرش وضع موجود راضی می کند وﺁن ها را عملا از هرگونه اعتراض ومخالفت باز می دارد و بدین صورت، حاکمان خودرا دربرابر اراده وخواست مردم بیمه می کنند وبا خیال راحت سالیان سال، از این جهل ونادانی برای استثمار ، استعمار واستحمار مردم نهایت بهره برداری را می کنند.
شاید این جملات را در محاورات روزمره،زیاد شنیده باشید : «بروید خداراشکرکنید که همه چیز فراوان است»،« خدارا شکر کنید که تنتان سالم است» ،« اگرناشکری کنید وضعتان بدتر می شود» ، «قسمت ما این بوده که این طور زندگی کنیم»یا«قسمت بوده و حتما خیری در ﺁن است»
این جملات؛ القای این ذهنیت است که همواره باید به وضع موجود قانع باشی واگر خدای ناکرده، شکایت وشکوه ای کردی، باید منتظر روزهای بدترباشی و وضع موجود, ایده ﺁل ترین  و ﺁرمانی ترین وضع است و سرنوشت مااز پیش تعیین شده است وما هیچ گونه دخل وتصرفی درتعیین و تغییر ﺁن نداریم.
هرچندکه انسان باید شکر نعمت ها رابه جا بیاورد وکارها را به خدا واگذارکند که بی شک او بهترین وکیل و سرپرست انسان است  و این امر، مورد قبول تمام عقلاست اما قناعت به وضع موجود ورضایت اجباری واز سر ترس ,نشان دهنده ی بی عرضگی و رخنه کردن ترس از تغییر، در روح وجان مردم است به گونه ای که ﺁن ها تصور می کنند،  اگر شالوده ی وضع موجود درهم بریزد، سرنوشتی جز فلاکت و بدبختی برای ﺁن ها رقم نخواهد خورد.
اسطوره سازی و افسانه بافی، در این جوامع به حد وفور یافت می شود،بنابراین مردم؛ همواره به دنبال قهرمانانی می گردند که دربرابر ظلم وستم بایستند و حق ﺁن ها را از ظالم بگیرند و در صورتی که به موفقیتی نایل ﺁمدند مورد تقدیر و تشویق قرار می گیرند و در صورتی که از بین بروند باز هم مردم،ﺁن ها را مانند قدیسان  می پرستند ویاد و خاطره ی ﺁن ها را همواره در حافظه ی تاریخی خود نگه می دارند.
اگر می خواهیم طعمِ توسعه و رفاه را بچشیم نباید منتظر باشیم تا جبرتاریخ برای ما تعیین تکلیف کند یا این که قهرمانی از دور دست بیاید و ما را از این فلاکت و عقب ماندگی رها کند بلکه باید ﺁستین های همت را بالا بزنیم وبا اتکا واعتماد به نیرو واستعداد خود، راه  درست رامشخص کنیم و از سختی ها وناملایمات نهراسیم و برای رسیدن به جامعه ای سعادتمند و ﺁزاد تلاش کنیم و ﺁگاهی و معرفت و شناخت خود را بالا ببریم و از تعصبات جاهلانه دوری کنیم و عقلانیت را حاکم بر تصمیم گیری های خود سازیم و هزینه های ﺁن را هم با جان ودل بپردازیم تا مجبور نباشیم هر از چند سالی سرنوشت خودرا از سر بنویسیم.
موم و هیزم چون فدای نار شد/تیرگی رفت و همه انوارشد.
دکترحسین ارجمند

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۲
برچسب ها:
دیدگاه ها
عباس ابراهیمی خوسفی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 2 مرداد 1392 - 11:08 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام دکتر جون پس همه فریاد بزنیم سرنوشت می توان از سر نوشت

You cannot copy content of this page