لهجه شناسی بافق (۲)(اصلاحیه)

دسته: فرهنگی، هنری، مذهبی
۲ دیدگاه
چهارشنبه - 2 مرداد 1392

فرهنگ به عنوان ماندگارترین شناسنامه هویتی هر مردمی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. شاید مهمترین و رسا ترین متغیر تشکیل دهنده فرهنگ ؛زبان و لهجه گفتاری مردم هر سرزمینی است. لهجه مردم بافق یا به قول فرهنگستان گویش بافقی شبیه هیچیک از گویشهای مرسوم در استان یزد وحتی کرمان وخراسان نیست وحتی برخی اصطلاحات زیبا و بکر همانند” تن خود سر دادن” اختصاص به این قلمرو دارد وبس!! اگرچه به برخی گویشهای کرمان نزدیکتر است.آنچه در پی می آید گویش بافقی است که نگارنده سالیانی است یاداشت کرده ام.از شما عزیزان هم کمک می طلبم تا چنانچه کلمه ای را نیاورده ام یا اشتباه نگاشته ام به اینجانب یادآوری فرما یید. امید آنکه لهجه باستانی و ماندگار بافقی همچنان جاودانه تاریخ باقی ماند.

سید محمد میرسلیمانی بافقی

ردیف

گویش بافقی

معنای کلمه

تلفظ

1

اباک

خمیازه

abaak

2

ابرکی

از حفظ خواندن یا گفتن

Abaraki

3

اتل

ماشین

 

4

آرباره ، آرواره

لثه

 

5

ارجین

راه پله

Orchin

6

اسبس

یونجه

asbes

7

اسندلو

اضافی-زیادی

osondolu

8

اساق

گوسفندی که زایمان نکرده

esag

9

اوسال

افسار

 

10

اشکس

شکست

 

11

اشمرد

شمرد

 

12

اکفت وکول افتیدن

خسته شدن

 

13

اگال

نخی که شتر را ببندند

agal

14

الین دولین

النگ دولنگ-الا کلنگ

 

15

امبار

انبار

 

16

امبه رف

ساختمان رویش خراب شد

 

17

امشو

امشب

 

18

انگش

انگشت

 

19

انگشت پس کلیچو

انگشت چهارم دست

 

20

اله بله

عجیب وغریب

 

21

چشش اله بله شد

چشمش تارمار شد

 

22

او

آب مثل go

 

23

او بیقو

فشردن انار برای خوردن آبش

 

24

اوداری

آبیاری

 

25

اوآر

آبیار

 

26

او خودپا

آب جاری

 

27

اودون

ناودان

 

28

اواشقار

آبخور

ooashgar

29

اوبار

خاکی که کف طویله ریزند

 

30

ا جا در رفت

ازکوره در رفت

 

31

اوچین

چهار شاخ چوبی برای الک کردن گندم از کاه

 

32

اورا

آن ور-آنطرف

 

33

اووسا

آنوقت

 

34

الادکی

عمدا- الکی

aladaki

35

اوگرمو

آب و روغن

 

36

اوگزو

کسی که آب دهانش میریزد

 

37

اوگوش

آبگوشت

 

38

اومال

آب کشی لباس

 

39

اووهد

آنطرف

Uu had

40

اوه تر

آن ورتر

uuhadtar

41

اوگوفتن

آب کشی پارچه

 

42

اوهورد

آورد

 

43

ایرا

اینطرف

eyra

44

ایید

اینطرف

 

45

ایقدو

خیلی کم از هر چیزی

 

46

اینگه

خیلی بزرگ

 

47

ایهن

صوتی برای هی گوسفند

 

48

الو گرفتن

شعله ور شدن

 

49

ایسیر

ته مانده آب جوی

 

50

بالا دادن

دیکته گفتن

 

51

باچک نداد

فرصت نداد

bachak

52

بار

کود حیوانی-دفعه

 

53

بازد

به درد نخور_اضافی

bazad

54

باد داره

غرور داره _مغرور

 

55

باد خوار

پرنده ای کوچک

 

56

باخورده

جنس از کار افتاده

 

57

بادیه

کاسه

 

58

باشدگاه

میدان وفراخ

 

59

باداشت

نگه داشت

 

60

باش دار

بازش دار_ممانعت

 

 

 


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۷۰
برچسب ها:
دیدگاه ها
محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 2 مرداد 1392 - 7:04 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با تشکر از اقای میرسلیمانی به خاطر مطالب ارزنده شان.

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 11 فروردین 1400 - 8:19 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

این که همش زبون ولهجه یزدی هه

You cannot copy content of this page