شهر من گمشده است
شهرِمن ،قلبِ کویر/معدنش، پرْ ﺁهن/سرب و رویش معروف/خاکِ ﺁن حاصلخیز/نخل هایش چه صبور/وکمی ﺁن ورتر/مردمانی خوش رو/ قانع از قسمتِ خود/چهره هایی نه خشن/پاکی و صلح وصفا/در میانِ همه هست.
اندکی بیکاری/با کمی بدبختی /نه زیادی که دلت را بزند/اندکی غصه و غم/همه جا موج زنَد /قصه ی تلخی ها ،داستانی دگر ست/ قصه اما این است /قصه ی رنجِ زمان/ دستِ قانونِ بشر/تبر جور وجفا/زده بر ریشه ی ما/
در زمان هایِ قدیم/مردمانش همه، خواب/ خواب ،از نوعِ خوشِ خرگوشی/ تا که ﺁن دستِ فریبنده ی زور/ پاره می کرد چنین خاکِ مرا/سهمِ ﺁن شهر، جدا / سهمِ این شهر، کجا.
برده شد گنجِ نهان/هرچه از ﺁهن و سنگ / همه را بارِ قطار/کرده و برده برایِ دگران/سهم ما از همه ی نعمت ِخاک/فقط ﺁن رنجِ تن و سختیِ کار/نه خیابانِ درست/ ونه یک جاده ی خوب/ ولی از حق نگذر / بهتر است جاده ی ما / از زمان های قدیم.
مردمانش همه در حسرتِ گاز/خسته از بشکه ی نفت/تن بدبوی چراغ/در زمستان که رسید/ بستنِ گاز به ترکِ موتوران/خسته از دیسکِ کمر/گاز می خواهند گاز.
مردمانش چه نجیب/سال هایی که گذشت/ هر چه را حقِ همه بود چرا می خوردند/سهم این مردمِ شهر/به کدامین قانون/به کدامین برهان/این چنین می بردند؟؟
سهمِ فرزندِ مرا /سهمِ ﺁن کودکِ خوابیده در این گهواره/ سهمِ هر دست ِزمخت/ سهمِ هر مرد، که در هرم کویر می سوزد/ سهم ﺁن کارگرِ زحمتکش/سهمِ هر پیر و جوان/ به کدامین قانون/ به کدامین برهان/ این چنین می بردند؟؟
حقِ هر کس که در این خاک، سخن می گوید/حقِ هر گل که در این باغ، چنین می روید/حقِ هردل که در این شهر، خدا می جوید /حقِ ﺁن طفلِ زبان بسته یِ شهر/حقِ ﺁن پیرزن ِدلخسته/حقِ اجداد و نیا و پدران/حقِ من/ حقِ تو و حق ِهمه/به کدامین قانون / به کدامین برهان /این چنین می خوردند؟؟؟
به نجابت،به صداقت/ که گنه نیست /در این عصر و زمان؟/ به صبوری به قناعت/ به چنین رنج که بر گُرده ی خود می بستند؟/به کدامین گنه ای چرخ/چنین می بردند؟.
مردمان می گویند ؛حقِ ما را بدهید/سهمِ ما را نبرید/فکرِ ما نیست همه، نالیدن/بی تفاوت شدن و خوابیدن /دلِ ما خون شده از ظلمِ زمان/سهمِ ما هست، بدستِ دگران. حسین ارجمند
بازدید: ۶۳
“مردمانش همه، خواب/ خواب ،از نوعِ خوشِ خرگوشی”
جناب آقای ارجمند!
این بیت از شعر شما درست نیسیت.
برای مردم شهر ما این مطلب زیر درست است:
“مردمانی خوش رو/ قانع از قسمتِ خود/چهره هایی نه خشن/پاکی و صلح وصفا/در میانِ همه هست.”
اگه اعتراضی نبوده؛ نه اینکه ندانیم که چه بوده و چه کرده اند بلکه به خاطر پاکی و نجابت و صفای این مردم بوده.
ولی اگه تکرار کنند گذشته را، تکرار نمی کنیم نجابت را.