آیا میدانستید که برادر مارکوپولو از بافق دیدن کرده؟
بر اساس تازه ترین شواهد و دستنوشته هایی که از تپه های باستانی رجب آباد بافق بدست آمده ،صوفلانو برادرِ مارکوپولو از شهر بافق گذر کرده است.متن ذیل ترجمه دستنوشته صوفلانو میباشد که با زحمت فراوان جهت اطلاع شما بینندگان در سایت بافق فردا قرار داده ایم:
بافق
شهر بافق را چنان ساخته اند که سه جانب آن بیابان خشک و سوزان است ، که چون باد داغ می وزد باید فی الفور داخل خانه شد و جلوی باد کولر 7500نشست. و از این خاطر است که مردمانش سخت جان بار آمده اند .البته تاکنون دمای بالاتر از 35درجه سانتیگراد در هواشناسی این آبادی اعلام نشده.
در مسیر رفتن به شهر در جاده ،خندق هایی کنده اند که به گقته یکی از ساکنین این آبادی هزاران سال است که می خواهند گازکشی کنند ولی به هیچ طریقی سر نمیرسد.
ورودی شهر انباشته از درختان نخل و آکالیپتوس هست که میگویند فقط همین دو درخت در این آبادی میروید و درختان دیگر لاغیر . کوچه ها و خیابان ها گویی زلزله زده.و هرگونه امکانات رفاهی و شهری که در بلادغرب دیده بودم همه آن جا موجود بود ، بل به صد درجه بیشتر .
خاک تمام کوچه پس کوچه های شهر را هر سال یکبار زیر و رو میکردندالبته نه بخاطر سیم کشی برق و تلفن و لوله آب .بلکه بخاطر بارور شدن خاک کوچه ها .
تمامی مغازه های شهر تا ساعت 10 صبح تعطیل بود.البته بجز بانکها و اداره جات.دلیلش را از یکی پرسیدم اینگونه جواب داد:بخاطر این که شغل دومشان مغازه داری هست و مردمش سیر هستند.
میدانی سر سبز و بزرگ درون شهر بود که هر شب جوانان ورزشکاری، قلیان در دست فوج فوج به آنجا سرازیر میشدند و جالبتر این که برای روشن کردن ذغال قلیانشان از آتش زدن چمن ها هم دریغ نمیکردند.برخی از مردم هم دیدم که با جعبه های غذا که پیتزا نام داشت به آنجا میامدند و بعد از رفتن یکی باید دنبالشان راه میافتاد تا آشغالهایشان را جمع آوری کند.
درون شهر هتلی بس عظیم در حال ساخت بود که بخاطر این که مصالح ساختش به هیچ وجه گیر نمیامد برای همین چندین سال آزگار بود که کارگران در آن کار میکردند.
چندین متر دورتر از این ساختمان پارکی بزرگ و خالی از درخت ،به مشابه بیابانی لخت ،برپا کرده بودند و در آن از بهترین و مجهزترین امکانات تفریحی برای بازی کودکان شهر استفاده شده بود و این خود باعث شده بود که فوج فوج از کودکان بهمراه خانواده هایشان هر شب در این پارک به تفریح بپردازند.و من به عمرم اینگونه امکانات تفریحی ایمن و مجهز ندیده بودم حتی در سفرهایم به بلاد دور.
دورتر از شهر ساختمان هایی برپا کرده بودند که میگفتند خانه مهر و دوستی نام دارد.البته درون این خانه های کوچک که میشدی بیماری غم باد به سراغت میامد چون امکانات رفاهی و تاسیساتی ساختمانها بیش از حد تصور میباشد.امکاناتی از قبیل فاضلاب شهری،آسانسور و …..جالبتر اینکه قیمت تمام شده این خانه ها چندین برابر بیشتر از خرید یک خانه نو داخل شهر بود.
چون از آنجا 5فرسنگ دور شدیم در کیلومترها دورتر از شهر گودالی عظیم کنده بودند که خاکش را سوار بر استرانی میکردند و به بلاد دور می بردندو میگفتند که بعد از سوراخ لایه ازن این گودال مقام دوم در دنیا را دارد البته بر روی زمین.
بزرگترین دغدغه بیشتر ساکنین این سرزمین دو چیز بود: کار کردن در معدن شهر و خریدن پراید.و قناعتشان فراتر از این دو نبود. ودر کل مردمان بسیار بسیار قانعی بودند.
خدایشان حفظ کناد
پنجم شوال هزار و شونصد قمری
صوفلانو برادر مارکوپولو
ع . ا .حسین آباد
آفرین واقعا همینه