وارثان ابن سینا که سوگند شکستند!!!!

دسته: مقالات
۵ دیدگاه
شنبه - 9 آذر 1392

untitled

از دیر باز جامعه ایرانی ، به غلط یا صحیح به دو شغل و عنوان، ﺁرزومندانه عشق ورزیده و آنرا گاه و بیگاه به عطوفت و رهنمود یاسرزنش ونکوهش به فرزندان خود یادآوری می کرده است .
 این دو شغل چیزی جزء پزشکی و مهندسی نیست. شان ومنزلت اجتماعی همراه بادرﺁمد کلان باعث شده تا جاذبه های این دو شغل برای مردم بیشترباشدو شاید فریبنده تر از همه؛ عناوین آقا یا خانم دکتر و مهندس است که افرادمی توانند با خودیدک بکشند.
 شاید صدور القاب فخر آور است که بعضی از دارندگان این عناوین و مدارج را بسیار فخر فروش و مغرور نموده است هرچند که امروز به علت تعداد زیاد پزشکان در بعضی تخصص ها، این قشر را هم با مشکلات عدیده روبرو ساخته است ودیگر از ﺁن ابهت و عظمت خبری نیست ولی هنوز هستند ﺁن دسته از پزشکانی که برمردم فخرفروشی کنند و با دیده حقارت به بیماران بنگرند.
این احساس خود برتر بینی  گروهی محدود از پزشکان سبب شده است که امروز مردم به آنان واکنش نشان داده و گاهاً به دیده احترام به آنان ننگرند و دیگر این القاب معروف و کذایی چنگی به دلشان نزند.
در مقابل این گروه انصافاً بسیارند پزشکانی متواضع ودلسوز که خدمت رسانی به همنوعان خودرااصلی ترین وظیفه خویش می دانندو قطعاً جامعه تندرست مدیون زحمات و تلاشهای این قشرزحمتکش می باشد.
همیشه این سوالات برای مردم و مراجعان به مطب های بی طبیب یا بیمارستانهای بیمارستیز پیش می آید که راستی بعضی از وارثان ابن سینا و متعهدان سوگند نامه بقراط حکیم  چقدر علم دارند؟ چه میزان به سوگند نامه بقراط وفادارند؟ بدون شک بعضی از پزشکان علم و اندیشه ای محدود داشته و در درجه پنجم هم قرارنمی گیرند، اگر چه القاب تخصص، فوق آن و فارغ التحصیل اینجا و آنجا را به افتخار در تابلوهای فرسوده خود می آورند،  ولی تنها چیزی که ندارند؛ علم محدود به عنوان ﺁنهاست و آنچه را که فقط با افتخار یدک می کشند نخوت عنوان هست و بس.
از اخلاق بعضی ها چه در بیمارستانها و مطب های خصوصی اشان هم اصلاً نپرسید که قابل هضم و درک از یک پزشک متعهد به علم پزشکی و سوگندنامه  بقراط نبوده و نیست.
در اوصاف اخلاق بعضی از این جماعت در حیرتم که بعضی ها با خودشان هم واقعاً مشکل دارند! زود عصبی می شوند! تحمل یک ذره انتقاد و اعتراض به رویه درمان غیر مؤثروطولانی بودن  دوره درمان راندارند.
برخی زیر میزی های کلان می گیرند و تا همراهان بیمار، پول را به حسابشان واریز نکنند بیمار بیچاره را درمان نمی کنند و اورا مورد عمل قرار نمی دهند.ﺁیا گرفتن زیرمیزی در حقیقت نوعی تکدی گری محترمانه نیست؟ﺁیااین رفتار با شرافت و عزت انسانی منطبق است؟
راستی دکتر(خانم ـ آقا) ابن سینا در جراحی های کوچک و بزرگ کی زیر میزی می گرفت؟! کی با بد اخلاقی به بیماران خود حمله ور می شد؟! کی به فکر ثروت اندوزی از علم خود بود؟ ! چرااین قدر افاده خرج می کنی مگر  کتاب قانون را تو به رشته تحریر در آوردی ؟! مگر پر فروشترین کتاب اروپا بعد از انجیل که قانون بوده است مال شماست؟مگر غیر از علم پزشکی، فلسفه و ریاضیات ، علوم طبیعی و موسیقی را هم مانند ابن سینا می دانی؟
راستی دکتر ازسوگند نامه بقراط چیزی یادت مانده است؟! چرا از بیماران درمانده ومستاصل زیر میزی می گیری؟چرا تحمل یک انتقاد کوچک رانداری؟چرا مریض باید برگه قبلی دفترچه اش را بکند تا شما متوجه نشوید که او قبلا به پزشک دیگری مراجعه کرده است ؟چند دقیقه برای طبابت و حق ویزیت بیمار به شرح ناراحتی و بیماریش گوش می کنی؟چرا نشنیده دارو می نویسی؟ !
چرا فکر می کنی بیماران شما از فرهنگ کمی برخوردارند؟ﺁیا درماندگی ﺁن ها شمارابه این فکرانداخته که این ها افرادی بی فرهنگ وبی سواد هستند و هیچ شان ومنزلت اجتماعی ندارند؟ﺁیا لحظه ای با خوداندیشیده اید که تنها نیاز و درد است که این جماعت مستاصل را به سمت شما کشانده است و اگر نیازمند ودردمند نبودند حتی برای لحظه ای اخلاق شمارا تحمل نمی کردند؟ﺁیا شما شفادهنده هستی که این گونه با این جماعت درمانده برخوردمی کنی؟ﺁیا تصورنمی کنی که خودتوهم وسیله هستی و شفا دهنده واقعی فرددیگری است؟البته لازم است که درودفرستیم به تمام پزشکان متعهد وصاحبان علم واخلاق پزشکی که وارثان واقعی ابن سینا وبقراط حکیم هستند، امابه  آنانی که از تمام سرمایه پزشکی وتعهد بقراط فقط نامی بیش ندارند بایستی گفت:اینان وارثان علم و خدمتگزاران دنیای پزشکی نبوده ونیستند بلکه سارقان علم ابن سینا وناقضان سوگند بقراط بوده وهستند که دنیای پزشکی را به گند وتعفن کشیده اند.
از خداوند صاحب علم ازلی میخواهیم که برای چنین پزشکانی که فخر وغرور به بیماران  می فروشندوعلم خویش را وسیله تجارت وثروت اندوزی قرار داده اند ، پایان سوگندنامه ی بقراط را نصیبشان کند که همانا از علم و زندگی خود بهره نبرند وبین همین مردم روزی سرافکنده وشرمسار شوند.

دکتر حسین ارجمند


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۲۲
برچسب ها:
دیدگاه ها
حسن غصه خور این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 9 آذر 1392 - 8:14 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام بر اقای دکتر ارجمند
البته اصل مطلب یا همان مشکل را اشاره کردید ولی ریشه و علت آن را نگفته اید
آیا فکر نمیکنید علت این موضوع دوری بخش آموزش ما از اخلاق باشد؟
ظهور مراکز آموزشی غیر انتفاعی و کاملا خصوصی (به دور از تربیت و اخلاق) و هجوم قشر فرهنگی برای ایفای نقش در آن مجموعه ها و یا بهتر بگویم برای پولدار شدن، متاسفانه خروجی آن مدرکداران و پزشکانی شد با اوصافی که شما گوشه ایی از احوالات آن را بیان کرده اید…
موفق باشید

عليرضا بلنديان این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 10 آذر 1392 - 3:18 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

جناب آقاي دكتر ارجمند
با سلام و تشكر از مطلب به جا،مهم و مفيدتان.
همانطور كه خود واقفيد ثمره علم يا نور است يا حجاب.آنها كه در پرتو علم به مرحله اي رسيدند كه ” تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم ” ثمره علمشان نور بوده.آنهايي هم كه اخلاق و مرامشان را ذكر كرديد حجاب ثمره علمشان است.

شهروند این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 10 آذر 1392 - 4:39 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام .دکترهای مورد نظر جناب ارجمند هیچکدام غیرانتفاعی درس نخوندند .

س. امین رضوی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 10 آذر 1392 - 5:50 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

نوشته آقای ارجمند به نظر بنده گفتن عیبی است که بر همه تحصیلکرده های ما مترتب است اما تنها بسنده کردن به گفتن، کاری از پیش نمی برد. اخلاق دیرزمانی است در سرزمین ما به مدد “دروغ” مرده است. زا آن زمان که این گناه کبیره در سرزمین ما همه گیر شد و انچنان مردم به ان بیمار شدند، که صادقان، بیمار به نظر می ایند، فاتحه فرهنگ و اخلاق را خوانده ایم.دیرزمانی است . سالها طول خواهد کشید تا تحصیلکرده های ما بفهمند که دانستن، گره ای نمی گشاید و این فهمیدن است که گره گشاست. علم به دنبال چگونگی زیستن است و حال انکه چرایی آن اهمیت دارد. به دنبال چگونگی رفتن، دست و پا زدن در مرداب تکنیک است که غرب بدان دچار شده و ما هم کم و بیش بازار مصرفی هستیم بر آن. به قول دکتر شریعتی عزیز: “خداوند همانقدر که خود را از کسی که جز “دانستن” نمی داند پنهان می کند به همان اندازه در برابر آنکه جز “فهمیدن” نمی فهمد نمایان می شود.” اینکه درسی خوانده ایم(خوانده اید) نشانه بزرگی ما (شما) نیست.
نباید از نظر دور داشت که قدر و منزلت تحصیلکرده های ما نیز در این سرزمین دانسته نمی شود و بسیارند افراد بی سواد و نالایق که در راس کارند و این خود باعث می شود تحصیلکرده های ما به دنبال پول و مقام، حتی اخلاق را که خود بدان سوگند خورده اند و بهتر از دیگران آنرا می دانند، زیرپا نهند. این جامعه است که باید تحصیلکرده ای را به جای بی سوادی مقبول نظر، بپذیرد.
ای بسا عامی مستغنی خوش خفته به ناز
زانکه معیار، دگر دانش و بیداری نیست

محمد امین این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 13 آذر 1392 - 6:17 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام بر شما و بر آقای حسن غصه خور
به نظر بنده یکی از علتها را بخوبی آقای حسن غصه خور در کمال سادگی بیان کرده اند . من با ایشان موافقم مسئولین باید برای تقویت اخلاق در کنار تعلیم اقدام اساسی کنند و الا صدای فروریختن پایه های اخلاق جامعه بگوش میرسد، ……

You cannot copy content of this page