دو باره فضولی کردم
چه خوب شد خدا یادی از بافق کرد و سر ریز بارانها و برفهای دنیا را در گرمترین شهر ایران از آسمان بخیل بافق به زمین تشنه فرستاد در این چند روز بافقی ها علیرغم سرمای استخوان سوز نمی تونستند شادی خود را مخفی کنند و لبخند رضایت بر لب تک تک بافقی ها بود چون زمستون از راه رسیده بود و شاخ و شونه می کشید فصل جنگیدن و مقاومت در برابر سرما درسته که توی این فصل هیچ چیزی نمیتونه جلوی بی رحمی سرما رو بگیره، اما هر از گاهی نور آفتاب میتونه بهمون گرما و مهربونی رو یادآوری کنه و بگه علیرغم اینکه گاهی اوقات هوای زندگی مان سرد می شود هنوز خورشید محبت پشت ابرهای زندگی منتظره صداش بزنیم و دوباره به زندگی ما گرما بده .
راستی می دونستی وقتی هوای رابطه مثه این چند روز سرده و این سردی رابطه هوای خونه رو سرد کرده و بافق هم که گازه نداره که هوای زندگیمونو گرم کنیم یک لبخند بی خرج و بی هزینه می تونه هوای سرد زندگیمونو گرم کنیم و محنت بالایی هایی که هشت سال دارند کلنگ می زنند و چهار سال دارند دروغ می گن نکشیم .
راستی شنیدم بعد گاز کشی کشور برادر کومور در آفریقای جنوبی نوبت بافق میشه ایشالا بگید که چشم نخورند.
ولش کنیم من دوباره دارم فضولی می کنم مگر من فضولم که بگم در هشت سال دولت عدالت محور بردار دکتر محمود راستگو نژاد بیش از پانصد میلیارد تومان وام برای استان یزد تخصیص داده شده سهم بافق و بافقی بهاباد و بهابادی کمتر از بیست میلیارد تومان بوده تازه شاید مردم بهاباد و بافق یادشون نرفته باشه بافق و بهاباد دوره دوم انتخاب برادر محمود راستگو نژاد بالای 100 درصد رای دادند بی بی همش بهم میگه فضولی نکن برو نون بیار چکار داری به فضولی کردن ولی اینو می نویسم دیگه فضولی نمی کنم اگر آقایان دولت فخیمه دهم روی شان می شد می گفتند سنگ آهن باید راه یزد بافق را تمام کنه و یارانه های استان یزد ٰ کرمان ٰواصفهان را هم پرداخت کنه بافق بودجه نداره ٰ فقیره ٰ معادنش به زمین فرو رفتند ول کنم دوباره نق دارم می زنم .
با همه قصه ی غصه هایی که نوشتم خورشید هر روز از پشت کلی ابر سرک میکشه تا بگه هی اینجا هنوز گرما هست، نگران نباش کوه های برفی روستاهای اشغالی خوسف و بشکان بیدان پنج ٰ گودگینستان ٰ دشتیخان و … آدم رو صدا میکنن و میگن وقتشه که به سپیدی ها سری بزنی.
پس بلند شو و خودت رو برای یه روز پر انرژی آماده کن و تا شقایق هست زندگی کن اگر شقایق نبود بازهم زندگی کن همسر مهربونت ٰبچه های خوبت و پدر مادر ٰخواهر و برادر شقایق های خوبی هستند که بهانه ی زندگی ات باشند غصه گاز ٰراه و بیکاری هم نخور بزرگان مشغول رتق و فتق امورند و قطار پیشرفت بافق در حال گاز دادن است به سوی خوشبختی که سوزبانان زحمت کش راه آهن هم تا کنون نتونستند جلوشو بگیرند درخواست کردند تا ریزعلی خواجوی بیاید پیرهنش را آتنش بزند که به علت سردی هوای کویر تاکنون قبول نکرده و قرا رشده کبری تصمیم دیگری بگیره شاید با پطروس به موافقت برسند باز هم بگید ایشالا
قصه گوی غصه های
عباس ابراهیمی خوسفی
دلت پره عباس. اینقدر که معلوم نیس از چی نق می زنی؟ یکی یکی بگو تا همه با هم کمک کنن و مشکلات رو حل کنن. قرار شد همه سکوت کنیم تا صدای سوت قطار توسعه بافق، گوش همه فلک رو کر کنه. صداش رو نمی شنوی؟!!!! یه پیشنهاد دارم، از این به بعد، نویسندگان منتقد بیان روی یه موضوع تمرکز کنن و بقیه هم کمک کنن و مطلب بنویسن و پیگیری کنن تا به نتیجه ای برسیم. اینکه شما از گاز بگی و من از چاله و مثلا قاسمزاده از بدحسابی، و دیگر دوستان از مسایل مختلف دیگه و در مورد نوشته ونقد دیگری، نظر ندیم و کار نکنیم کاری پیش نمیره. مسئولین هم عادت می کنن به نق نقهای ما. وقتی بچه ای همش نق بزنه، می تونی به راحتی در کنار نق نق زدن اون، اخبار تلویزیون رو هم تماشا کنی. بچه ای موفقه که بجای نق زدن، پاشه و تلویزیون رو خاموش کنه و بگه که چی می خواد. بهتره همه منتقدها و دلسوزها دست به دست هم بدن و روی یک موضوع تمرکز کنن و تا حصول به نتیجه درموردش بنویسن و تحقیق کنن و مستند نقد کنن. مطمئن باش به نتیجه می رسه. موفق باشی داداش