دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا میکنند

دسته: بانوان، کودکان
۶ دیدگاه
چهارشنبه - 14 دی 1390

 

گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانائی پرداخت برای مركبی نداشت پیاده سفر كرده و خدمت دیگران میكرد .

تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت در زیر درختی مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید از احوال وی جویا شد و دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی بسر برد ه اند.

چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو .مرد بینوا گفت مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم. شیخ گفت حج من ،  تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به زانكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم.
توی این دور و زمونه کمتر میشه یکی رو پیدا کنین که از روی عشق و علاقه به کسی هدیه بده ، آدما توی زندگی ماشینی خودشون گم شدن و همه غرق کار هستن ، گاهی از نزدیکترین و عزیزترین کسان خودشون هم اونقدر دور میشن که انگار نسبتی ندارن ، حالا فکرش رو بکن بین این همه آدم غافل از هم یه عده هستن که هدیه هایی رو به آدمای محتاجی می دن که ارزشش قابل توصیف نیست ، هدیه ای که باعث ادامه زندگی یه انسان میشه ،مثل هزینه عمل جراحی ؛جهیزیه,هزینه ادامه تحصیل دانش آموز و یا دانشجویان و مساعدتای دیگه که فکر میکنم اینا همه خودش یه زیارت محسوب میشه .پس چرا پیشقدم در این راه نشیم .برادر و خواهر عزیز: هیچوقت دیر نخواهد بود .تو هم می تونی یکی از اونا باشی.

 

دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا میکنند 

 موسسه بانوان نیکوکار یکی از موسسات حمایتیه که با همکاری تعدادی از خواهران و برادران نوعدوست ,چند سالی راه اندازی شده  در اموری همچون:درمان ؛کمک هزینه زندگی ,جهیزیه و ازدواج؛اطعام ؛آموزش و تحصیل و فرهنگی آموزشی؛گامهای مثبتی برداشته که امیدواریم بتوانیم گره از کار همنوعان برداریم .

این موسسه غیرانتفاعی، غیر سیاسی و غیر دولتی است و با اتکاء به جلب مشارکت های مردمی و انواع کمک های بشر دوستانه اعم از نقدی، کالا، خدمات و دانش فنی اداره می شود. اعضا این موسسه صمیمانه در کنار یکدیگر برای تحقق اهداف  تلاش می کنند. این موسسه نه تنها به همنوعان کمک میرساند ؛ بلکه اندیشه والای کمک به همنوع را ترویج می نماید. شفافیت، اعتماد سازی و پاسخگویی ممتاز ترین ویژگی های موسسه هستند.منتظرهمراهی و مساعدت  شما در دفتر موسسه واقع در:عدالت 3 جنب دفتر نظارت شورای نگهبان و یا شماره حساب 88769 بانک تجارت به نام موسسه بانوان نیکوکار بافق هستیم

موسسه بانوان نیکوکار شهرستان بافق

 


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۲۹۷۸
برچسب ها:
دیدگاه ها
کروش این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 7 آذر 1396 - 5:15 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

واقعآ کسی پیدا میشه تو این زمانه کمک کسی بکنه

Mehdi این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 8 تیر 1398 - 11:27 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام حالا میگند ..نه خود خورم نه کس دهم گنده کنم مگس دهم.
به معنی: اجازه نخواهم داد که تو صاحبش شوی اگر من نشوم حتی اگر هیچ کدام به آن نرسیم.
ولی ما ایرانها قدر هم دیگر بدانیم..
شیخ طوسی

حاج حسن این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 5 اسفند 1399 - 7:20 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

این جمله متعلق به رابرت جی اینگرسول سیاست مدار آمریکایی هست و اصل جمله عبارت است از :
The hands that help are holier than the lips that pray

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 30 آذر 1400 - 11:18 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

عالی فرمودند

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 20 اسفند 1400 - 11:52 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

🌹حاج آقای ‍ قرائتی :

پدرم در سن ۴۱سالگی از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،

در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )

بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!

وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :

در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند

از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ،

من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :

حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد

من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!

بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد

گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته

آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم

وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :

آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،

من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است

حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،

لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!

تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید

و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!

وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم

همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،

همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،

و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده

و یک حسینی حسینی راستین بوده است …..
در پایان باید گفت لب های دعا کننده هستند که بخشنده هم هستند و این متن یهود هیچ جایگاهی ندارد که می گوید:
دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا میکنند!
چطور ممکن است لبی که دعا می کند کمک کننده نباشد!!!؟
اللهم ارزقنا توفیق خدمه الحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخره 🌹

سلام این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 28 خرداد 1401 - 10:46 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

دستهایی که کمک میکنند مقدس تر از پاهایی هستند که به سفر ترکیه میروند
اونی که حج واقعی بجا میذاره با معرفت، اون کمک میکنه.
یبارم از ترکیه و سفرهای آنچنانی بگید

You cannot copy content of this page