نقدی بر نوشته “خود را نقد کنیم!”
نقدی بر نوشته “خود را نقد کنیم!” :
به نقد و منتقد، احترام بگذاریم
وقتی دوست عزیزم، آزاده و جانباز سرافراز، حاج حبیب حسن زاده، که از بخت بد روزگارش، این روزها رئیس بنده نیز هست، مطلبی با عنوان “خود را نقد کنیم!” در رسانه ای مجازی شهر، درباره نحوه و حرمت نقد و انتقاد نوشته و با عنوان «خود را نقد کنیم !»نشر داد،از آنجاییکه، دل و قلمم، بیشتر از تمجید، بر مدار نقد می چرخد، بر خود لازم دیدم، سوای رئیسی و مرئوسی، به عنوان یک دوست و همکار، در رد نوشته اش مطلبی بنگارم، چرا که از روحیه والا و دانش و منش وی، انتظار دارم که آزرده خاطر نشود.
آنچه که رئیس بنده نوشته است، درباره کلمه “انتقاد” درست نیست. باید ابتدا کلمات در بحثها، تعریف شده و در جای درست خود بکار گرفته شود. نوشته وی که به دلیل آشنایی اش با ادبیات عرب، پر است از احادیث و آیات قرآنی، می تواند با در نظر گرفتن شرایطی، درباره عیب جویی، تمسخر و خودبرتربینی درست به نظر برسد، اما درباره کلمه انتقاد، خیر.
گویا ایشان، دستخوش احساسات چند روزه اخیر درباره انتقادهای وارده بر عملکرد سازمانی که در آن کار می کند (و بنده نیز کار می کنم) از طرفی و همچنین موج تعریف ها و تمجیدها و تشکرها از مدیریت این سازمان توسط نهادها و افراد معلوم و مشخص، و یا افرادی نامشخص منتشر شده در فضای مجازی قرار گرفته و شاید می خواهد به گونه ای به تلطیف فضای فعلی بپردازد، تعریف ها را توجیه و نقدها را تقبیح نماید. به همین دلیل جمله ای بیان می کند که می تواند زمینه رفتن به سیر قهقرایی هر جامعه ای را فراهم سازد. این جمله این است:” کسی می تواند ناقد جریان و یا عملی در جامعه شود که خود پاک و معصوم و بری از هرگونه خطایی باشد”.
برای ایشان که خود تاریخ عرب را بهتر از نگارنده می داند، تکرار مکررات است اگر مثالی از صدر اسلام آورم. زمانیکه پیامبر اسلام، از دنیا رفت، دو موضوع توانست اسلام را از مسیر اصلی خود به گونه ای منحرف کند که امیر المومنین علیه السلام، اسلام آنزمان را چون کسی که پوستین (لباس پوست گوسفند) وارونه می پوشد، لقب نهاده است. یکی از این دو، همین جمله بود: یعنی ای مسلمانان، هیچگاه در مقام قضاوت اعمال دیگران برنیایید و به قول معروف برای رفتار و عملکرد دیگران، خدایی نکنید چرا که قضاوت تنها و تنها ازآن خداست و شما را چه رسد که به کار دیگران، خصوصاً مدیران جامعه، دخالتی کنید. در ابتدا خود، پاک و مبرا شوید و بعد به کار دیگران انتقاد کنید، که آنچه می شود به خواست خداست و شاید همین افراد که شما آنها را نقد می کنید، در نزد خداوند برتر از شما باشند!!
اینجا بود که ابوذر در رد این نظر، استخوان پای شتر را بر فرق سر کعب بن ابی الاحبار، یهودی مسلک راوی احادیث پیامبر، کوبید. در اسلام، ابوذر الگوی امر به معروف و نهی از منکر است. او پس از اولین دیدارش با پیامبر که نیم ساعت بیشتر طول نکشید و تاریخ از بیان آنچه در این زمان گذشته ، عاجز است، به میدان مکه می آید، و نخستین فریاد اسلام را در آنزمان، در زیر آُسمان شرک، از حلقوم تنهایش برمی کشد. بر سرش می ریزند و به قصد کشتن، او را می زنند و باز فردا و باز فردا همین اتفاق می افتد. مگر ایمان را می توان با زور خاموش کرد؟ پیامبر که بر جان او بیمناک می شود، به او می گوید به غفار برو و به هدایت قبیله ات بپرداز.
اکنون آیا می توان به ابوذر، گفت: تو که هنوز از اسلام چیزی نمی دانی، از آیین و مناسک و مدیریت اسلامی و …! آگاهی نداری و از گناهان خود که تاکنون از قبیله غارتگر غفار بوده ای، استغفار نکرده ای! برو و هر وقت عالم کامل اسلامی شدی و خود از هر حیث، پاک، آنوقت بیا و از منکر نهی کن و به معروف، امر!!! این ابوذر است که گفت:”در شگفتم از کسی که درخانه اش نانی نمی یابد، ولی با شمشیر آخته بر مردم نمی شورد!” نمی گوید بر مسئولین، می گوید بر مردم. چرا که وقتی در اداره جامعه ای مشکلی پیش می آید ، همه مردم مسئولند نه فقط مسئولان. چرا که مسئولیت، زاده آگاهی است نه توانایی.
نکته دیگری که در مورد نقدکردن به نظر می رسد اینکه شاید برخی اوقات، نقد دیگران و خصوصاً مسئولین آنچنان که باید و شاید، صحیح از کار درنمی آید. بر این نوع نقد نیز دلایلی از قبیل : عدم اطلاع رسانی شفاف توسط مدیران، عدم ارائه آمار و ارقام صحیح، عدم تعهد به پاسخگویی در مسئولان به مردم، تسلط بر رسانه ها و ایجاد فضای اختناق در نقد و … مترتب است که به همین دلیل، تصویر روشنی از عملکرد مدیران سازمانها ارائه نمی شود تا منتقدان، به نقد آنها بپردازند. از اینرو می طلبد که در قبال چنین نقدهایی، مدیران روابط عمومی، با پاسخگویی مناسب، علاوه بر احترام به منتقد و نقد وارده، افکار مردم را در این زمینه روشن کنند. البته با این حال، چیزی از ارزش کار منتقد کاسته نخواهد شد.
نکته دیگری که در نوشته به نظر بنده “سفارشی” نویسنده محترم، بچشم می خورد، این است که متاسفانه ایشان و یا تفکر حاکم بر سازمان، چنین استنباط می کنند که هر کس نقدی نوشت، خود را برتر از دیگران می بیند. البته باید بگویم، این خصلت، بیشتر به کسانی می چسبد که اجازه نقد را به دیگران از عملکرد خود نمی دهند و می پندارند که انگار باید پیامبر و یا معصومی پیدا شود تا نقدشان کند.
نکته دیگری که در نوشته آقای حسن زاده، مطرح شد، حس برده داری و قانون بقا (که نمیدانم از کجا این قانون درآمده !) است. به نظر بنده نیز تمجید و تشکر از کسی که کاری شایسته و بایسته کرده است، بسیار بجا و درست است و می تواند برای آینده وی، انرژی محسوب شود. اما نباید آن را با پروپاگاندای تبلیغاتی به گونه ای اجرا کرد، که روی منفی خود را بیشتر نشان دهد. بدون شک، هر ذهن فعال وپویایی و همچنین خرد جمعی مردم بافق، وجود مختلف تبلیغات و بازارگرمی را در مقاطع زمانی خاص، بخوبی تشخیص می دهند و صد البته که این نوع تبلیغات، هم اثر خود را از دست می دهد و هم نشان می دهد که در انجام این عمل مفید و خیرخواهانه که از آن تمجید میشود، رد پایی بجز رضایت خداوند و خلق او (یعنی ریا و ریاست) وجود دارد که این منافی عمل خداپسندانه مسئولان است. باید اذعان کنم که تعریف و تمجید بیش از حد، تبلیغاتی، نامفهوم و از طرف افراد نامعلوم، همه جانبه و در مقطع خاص زمانی همراه با الفاظ و القاب دهن پرکن و … از صدها نقد سازنده و دلسوزانه مخرب تر می باشد.
امید آنکه خداوند، حافظ نگاه ها، اندیشه ها، قلمها، نیات، زبانها و اعمال ما باشد.
سید امین رضوی aminrazzavi.blogfa.com
سيد جان شنيدم كه اطرافيان مدير بهت هجوم آوردند غمت نكنه خدا باهاته هيچ كار نمي توانند بكنند
جناب مديرعامل حرف حق تلخه كاش يكم صبر و حوصله داشتيد و از اين انتقادها ناراحت نمي شديد
امثال رضوي هستند كه در مقابل فرافكني شما بايستند تا كجا مي تواني يا باترس يا با خريدن منتقدت را ساكت كني بدان كه كشور ما وسيع است و نمي تواني همه را بخري
رسول اكرم(ص):
إِنَّ الانبياءَ إِنَّما فَضَّلَهُمُ اللّه عَلى خَلقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لأَعداءِ دينِ اللّه و َحُسنِ تَقيَّتِهِم لأَجلِ إِخوانِهِم فِى اللّه ؛
خداوند از اين رو پيامبران را بر ديگر مردمان برترى داد كه با دشمنان دين خدا بسيار با مدارا رفتار مى كردند و براى حفظ برادران همكيش خود نيكو تقيه مى كردند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص401، ح42