به دست خود درختانی نشاندم
نمی دونستم چقدر درخت فایده داره تا اینکه یه روزی همراه با پدر و مادر از کویر تشنه ای می گذشتیم و مشکلی برای ماشین پدرم پیش آمد وقتی در گرمای 50 درجه کویر سخت گرما می خوردیم و مادرم خوبم تحمل خود را از دست داده بود ناگهان در ریگزار چشم ما به درخت گزی افتاد و همان درخت گز برای مدت یکساعت میزبان ما بود و ما را از گرمای وحشتناک کویری نجات از آن روز همیشه دوست داشتم به بهانه ای از خدا و درخت خدا تشکر کنم و به نظرم رسید بهترین تشکر کاشتن چند درخت با دستان کوچک خودم در مزرعه ی پدری ام باشد شاید این درختی هایی که من در این هفته درخت کاری داشتم روزی روزگاری دل هر رهگذری برباید این شعر از شاعر پر آوازه ی کشورمان عباس یمینی شریفی را تقدیم دوستان و همکلاسی هایم می نمایم به امید روزی که هر دانش آموزی ایرانی و بافقی بادستان کوچک خود درختی را بکارد و اگر هر دانش آموز سالی ده درخت بکارد می شود سالی 200000000 درخت به راستی ایران جنگل زیبایی می شود کمی روی پیشنهاد من فکر کنید زیاد سخت نیست کمی تلاش
به دست خود درختی می نشانم به پایش جوی آبی می کشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش برای یادگاری می فشانم
درختم کم کم آرد بر گ و باری بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم شود زیر درختم سبزه زاری
به تابستان که گرما رو نماید درختم چتر خود را می گشاید
خنک می سازد آنجا را ز سایه دل هر رهگذر را می رباید
به پایش خسته ای بی حال و بی تاب میان روز گرمی می رود خواب
شود بیدار و گوید : ای که اینجا درختی کاشتی روح تو شاداب
رضا قویدل
دانش اموز دبستان غیرانتفاعی سجاد بافق=================
آقارضا ماشاالله به اين فكرخوبت.كارخوبي كردي هميشه از اين كارا بكن .بدست خود درختي مينشانم بپايش …..