اصل ما کدام است اصل 44 یا اصل 45 ؟
اصل ما کدام است اصل ۴۴ یا اصل ۴۵ ؟ اصل شهر ما ، بافق ، چی و چیست ؟ این روزها قطعا چیزی که همه ما شناخت کافی ازآن نداریم : خصوصی سازی ، اصل ۴۴ و انفال و اصل ۴۵ قانون اساسیست و به واسطه شرکت سنگ آهن مرکزی ایران-بافق قرار است دانش و تجربه مان در این موارد بیشتر شود .
حال که در سالگرد انقلابی برای توسعه ، بار دیگر در امتحانی بزرگ شرکت داده شده ایم باید از درسهای خوانده شده قبل ، از نمونه سوالات امتحانات قبل و نتایج آن ، تجربه توشه شده را بهره گیریم و یادمان باشد که قرار بود :
فولاد بافق در سال ۹۰ !!! پلی کلینیک تامین اجتماعی در سال ۹۰ !!! کارخانه اساس و گازرسانی و … محقق شود !!! اما مافیای پشت سر آنها به کجا کشاندنش . همانطور که قرار است خیلی خیلی چیزهای ناب و عسل دیگر محقق شود و هنوز سایه مافیا برسرآنهاست .همانطور که فرماندار بافق در این برهه حساس تاریخی می توانست بافقی باشد و صلاح بر این بود عزیزی از دیار دیگر مهمان و سرور ما شود تا امتحانی سخت در شهر سوخته مان بدهد. لذا اصل نوشته شهرمان تداعی میبخشد که اگر اینگونه باشد و اینگونه پیش برود ، فردایی میرسد که عزیزی دیگر از دیاری دیگر خواهد آمد و فرمان مدیریت سنگ اهن را بدست خواهد گرفت .
خلاصه همه این برخی کاستیها از صدقه سری مافیا در هر حوزه ایست و تا بوده مافیا بوده و الانم هست و سایه اش پیدا و نامش ناپیدا . قدرت دارد و می تواند هر نشدی را شدی کند ماندگار چون ذوب آهنها و فولادها و … از محل محرومیتها و دیوارهای کوتاه .
لذا باید دیوارمان را بلندتر کنیم و از ناله و درددل تشریح کردن کناره بگیریم و بدنبال بدست آوردن قدرت و سرنوشت خویش باشیم چرا که فتح مکه هم عقب افتاد و قرار شد بروند قوی شوند که حق با قدرت و حرکت است .
لذا بافق باید صاحب قدرت باشد چرا که صاحب معدن و مردانی پرتوان است . و برای این منظور در نهایت فرزندان پرتوان بافق می بایست نیم باضافه یک در مدیریت و هیئت مدیره شرکت باشند تا از نگرانی و از اصل و میدان ضعف و ضعیفی بدر آیند و امید رسدن به شهری صنعتی-معدنی که فرزندانش می خواهند بیشتر گردد چراکه در این راه جز فرزندانش کسی قدم برنداشته و اصل بر آن بوده و هست که برنمی دارد .
پس باید قوی شد همانطور که رهبر معظم انقلاب در اولین روز سال ۱۳۹۳ سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی، در حرم امام رضا (ع) در لابلای بیانات مهم شان حکایتی را نقل کردند و درباره آن فرمودند: “هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف میکند، زورگویی خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملّت. شاعر معروف میگوید:
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
میگوید مرغ پخته را آوردند در برابر آن کسی که گوشت مرغ و گوشت حیوانی نمیخورد، نگاه کرد:« اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد»؛ به این مرغی که جلویش گذاشته بودند، گفت:
گفت [به مرغ] از چه شیر شرزه نگشتی
تا نتواند کست به مسلخ آورد
اگر تو از خودت میتوانستی دفاع کنی و در خودت قدرتی میداشتی، جرأت نمیکردند اینجور سر تو را ببُرند. من نه آن شاعر را قبول دارم، نه ابوالعلای معرّی را که از قول او این حرف گفته شده است؛ امّا این را قبول دارم که مرگ در دنیایی که بر اساس افکار مادّی اداره میشود، برای ضعیف امر طبیعی است؛ این را قبول دارم. اگر یک ملّتی به خود نیاید، خود را قوی نکند، دیگران به او زور میگویند
چرا اول ذوب آهن اصفهان خصوصی نمی شود تا بخش خصوصی بتواند به نحواحسن در اصفهان وارد شده سرمایه گذاری کرده وبتواند بر توسعه اصفهان بیفزاید آنان که می گویند خصوصی سازی اینقدر برکت دارد ؟ چراغی که به خانه رواست به …..