روشنی هست ,خداهست ولی ما کوریم
اهل کوچه همه رفتند ولی ماماندیم/حقمان هست اگربی کس و تنها ماندیم
هیچ تقصیرکسی نیست اگر رنجوریم/روشنی هست ,خداهست ولی ما کوریم
نسیم روح فزای بهشت از وادی شقایق خیز کبوتران عاشق عبورمی کند و شمیم معطر خودرا از سرزمین لاله های خونین باز می ستاند و وقتی به تماشای طلوع گل یاس از ﭙشت ﭙنجره خاطرات می نشینی ؛درمی یابی که تسنیم بهشتی همان عصاره عطر خونین شهداست.
اگر شقایق های غیرت را درشط خونین شهادت با چشمان سحرخیزان ﭘیوند زنیم ؛می توانیم صدای ﭘای حقیقت را تا فراسوی زمان ها ببریم و گردکهنگی را از طاقچه غفلت زده مردمان شهر سکوت برگیریم ودر قلب هر ﭘرنده , نام شهید را بکاریم تا آیندگان بدانند که با عرضگان آن برهه تاریخ چه کسانی بودند که بی شک شهادت هنر مردان خداست.
شهید دربالای ایوان روزگاران, شراب جاودان را با اقتدای به سقای تشنه لب می نوشدو در افق مبهم دور, آینه های لبخند را برروی شبنم چشم های ﺴﭘیدار می کارد و گل های افسوس را ازروی سنگ های اندوه می چیند و درهای بهشت را به روی نیلوفران امید می گستراند.
شهید امکان ﭘرنده شدن را به زمزمه های حیرت هدیه کرده است و تصویر زنده ابدیت را بر شن های روشن و خونین بیابان های جنگ رویانده است.
شهید دریچه های رهایی را می گشاید تا گلبرگ های احساس به تماشای عطر خوش آیینه ها بنشینندو فاصله های محزون منحنی شکل ,با سفر به سرزمین روشنی ها کوتاه تر شوند.
شهید از فراز صخره های سکوت خیز ما را می خواند تا گل های نیایش را از محراب رویاهای کودکانه بچینیم و هم نوا با طنین بال کبوتران سرشار از ذرات نماز سحرخیزان گردیم.
اما افسوس که کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی نیستند و رنگی از درد و داغ ندارند . کوچه ها دیگر اخلاص تقسیم نمی کنند و طعم شهادت و آسمانی شدن را در روح وجان عابران خسته نمی پراکنند .
پنجره ها رو به طنین باغ های گل محمدی باز نمی شوندوردپایی از کبوتران سپید بر جای نمانده است.
یاد آن روز به خیر این همه دیوارنبود/این چنین بررخ ما گردغم یارنبود
کربلا بود صفا بود,خدابامابود/بین ما و شهدا فاصله بسیارنبود
ﭘس بیاییم با حضور خود در یادواره شهدای این آب و خاک ,فاصله ها را کم کنیم و بیعتی دوباره با آرمان های والای این غیور مردان خدایی ببندیم وجرعه های معرفت رااز دست سبک روحان ایثاربنوشیم و بدانیم که ﭘرواز را همواره بایدبه خاطر ﺴﭘرد .
یاحق
دکترحسین ارجمند
احسنت.احسنت