جای خالی احترام به خرد جمعی در واگذاری شرکت سنگ آهن مرکزی بافق!!!!
پس از چند هفته التهاب درباره واگذاری باقی مانده سهام شرکت سنگ آهن مرکزی بافق و تعطیل شدن 24 ساعته کار در بزرگترین مجموعه اقتصادی شهرستان بالاخره با اعتماد کارگران به یکدیگر و مسؤلین بالادست استان و شهرستان برای پی گیری، کار آغاز و آرامشی یک هفته ای بر فضای عمومی شهر حاکم شد.هرچند این اعتمادها با پاسخ صریح و شفافی همراه نشد و سایت فرابورس حاضر نشد اطلاعیه ای مبنی بر لغو این واگذاری که استاندار یزد همین دیروزخبرش را داده بود درج کند و برعکس در آخرین اطلاعیه از واگذاری حتمی آن در روز دوشنبه سخن به میان آورد و این خود موجب تعطیلی دوباره کار در بزرگترین مرکز اقتصادی شهرستان شد.
درباره نوع این آرامش که آیا همیشگی است یا مقطعی ،قبل از طوفان یا ناشی از احساس یاس و شکست یا التهابات برخاسته از نوعی ترس به آینده و یا سازماندهی شده ،قضاوت زود است اما سؤالات متداول مردم برای خصوصی سازی و آینده مبهمی که نه تنها فقط سراغ این شرکت بلکه مجموعه شهر خواهد آمد همچنان پابرجا بوده و هست و خواهد بود.
نکته منفی ای که این روزها در بافق خوب خود نمایی کرد آتش تفرقه بیانداز حکومت کنی بود که داشت می رفت تا ریشه بسیاری از داشته هایمان در منابع انسانی و افراد تاثیر گذار شهر را بزند و شاید بعدها بفمیم که تا حدی موفق هم بوده است.
اینکه بخواهیم خوب و بد یک اقدام خصوصا موضوعی مانند واگذاری شرکت سنگ آهن مرکزی بافق قبل از آماده شدن زیر ساختهای توسعه و پیشرفت این شهرستان را به یک نفر یا یک گروه خاص واگذار کنیم بدترین نوع واگذاری برای مسؤل دانستن و مقصر کردن افراد است که باید برایش را چاره ای جست.
مسلما وقتی قرار است در خانه ای مانند بافق تصمیمی بزرگ گرفته شود که حال و آینده چند صدساله آن را تحت الشعاع قرار می دهد باید از قدرت تفکرات مختلفت بهره جست همان قدرتی که آنرا با عنوان خرد جمعی می شناسیم.
خرد جمعی ای که سالهاست بافق شهد شیرین اثراتش را نچشیده و قیافه رنجور امروزش متاثر از این غفلت استراتژیک است.
اگر بافق در ماجرای خصوصی سازی بتواند ایدئولوگ های خود را گرد یک میز جمع کند و برای شدن و نشدنش طبق یک جمع بندی منطقی و قابل دفاع برای مردم و آیندگان شهر تصمیم بگیرد برگ برنده و فرصتی است که تهدیدی به نام خصوصی سازی برایش به ارمغان آورده است.چرا که اگر یک بار، آری فقط یک بار سردمداران جریانهای مختلف بافق مزه پیروزی با استفاده از خرد جمعی و همگرایی های دلسوزانه بومی را بچشند مسلما فتح بابی خواهد بود برای همه تصمیمات دیگر برای شهرستان که می توان آنرا در موضوعاتی مانند معرفی نامزد واحد مورد حمایت اکثریت برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی و حتی معرفی گزینه های مستعد برای پستهایی چون فرمانداری و حتی مدیر کلی در استان تعمیم داد.
محمد علی قاسم زاده
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ
آيه «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هيچ قومي و «ملّتي» را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند، كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است، يك قانون كلي و عمومي را بيان مي كند، قانوني سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده!
اين قانون كه يكي از پايه هاي اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است، به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كسي در دست خود شما است و هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجة اوّل به خود آنها بازگشت مي كند.و اين يك سنّت تغيير ناپذير الهي است. فيض و رحمت خدا بيكران و عمومي و همگاني است، ولي به تناسب شايستگيها و لياقت ها به مردم مي رسد. در ابتدا خدا نعمتهاي مادّي و معنوي خويش را شامل حال اقوام مي كند. چنانچه نعمتهاي الهي را وسيله اي براي تكامل خويش ساختند و از آن در مسير حق مدد گرفتند و شكر آن را كه همان استفادة صحيح است بجا آوردند، نعمتش را پايدار، بلكه افزون مي سازد؛ امّا هنگامي كه اين مواهب وسيله اي براي طغيان و سركشي و ظلم و بيدادگري و تبعيض و ناسپاسي و غرور و آلودگي گردد، در اين هنگام نعمت ها را مي گيرد و يا آن را تبديل به بلا و مصيبت مي كند. بنابراين دگرگونيها همواره از ناحية ما است وگرنه مواهب الهي زوال ناپذير است. پس آنچه كه اين آية شريفه در مقام بيان آن است اين است كه سعادت و خوشبختي و شقاوت و بدبختي همة انسان ها و سرنوشت دنيوي و اخروي آنها را خودشان رقم مي زنند. و خود راه ضلالت و گمراهي و يا هدايت و رستگاري را بر مي گزينند.