نوبت بافق که رسید آسمان تپید
نمی دانم ازکجا شروع کنم ؟که هزار انگ نخورم ولی می دانم از یه جایی باید شروع کنم بعضی وقتها قلم آدم در تارهای عنکبوت ذهن و فکر آدم گیر می کنه و هر چه به ذهن خود فشار می آوری کمتر به نتیجه می رسی، و لی باید بنویسی چون به قول دکتر شریعتی : حرف هایی هست برای “گفتن” که اگر گوشی نبود نمی گوییم . و حرف هایی هست برای “نگفتن” حرف هایی که هرگز سر به “ابتذال گفتن” فرود نمی آرند. حرف هایی شگفت ، زیبا واهورایی همین هایند ، و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد ، حرف های بی تاب و طاقت فرسا ، که همچون زبانه های بی قرار آتشند، و کلماتش هر یک ، انفجاری را به بند کشیده اند ، کلماتی که پاره های “بودن” آدمی اند …. حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیــق هر کس به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد
گاهی وقتها آدم در نهایت نا باوری مطالبی را می شنود و یا می خواند که از بعضی از دوستان و اهل قلم بعید به نظر می رسد حداقل برای حقیر که دستی بر قلم دارم غیر منتظره بود در وبگردی ناخواسته به وبلاگ توفان یزد برخورد کردم هرچند وبلاک فوق وبلاگ معروفی نیست و لی یکی از نویسندگان به نام فضای مجازی استان یزد مطلبی را نوشته بودند که تعجب حقیر را برانگیخت مطلبی قابل تامل هر چند برایم غیر قابل باور بود از نویسنده ای نام آشنا بنام آقای شوق الشعرا با تیشه ی قلم خود بر ریشه بافق و بافقی بزنند
به همین خاطر چندین مرتبه نوشته ی ایشان را در خصوص انتصاب آقای شریعتی به سمت مدیر کل ورزش و جوانان خواندم هر چه بیشتر می خواندم بر تعجبم بیشتر افزوده می شد
هرچه خواستم سکوت کنم حرفهایی درد رونم فریاد می کشید که سکوت خیانت است به بافق و بافقی ، البته قصد ندارم از آقای شریعتی دفاع کنم چون ایشان توان دفاع کردن از خودش را دارد
جناب آقای شوق الشعرا نمی دانم چرا وقتی تمام مدیران کل ، و مسئولین رده بالای استان از شهرستانهای دیگر استان انتخاب شدند و می شوند نوک قلم شما کند است و سکوت می کنید و پس از سالها که یک نفر از بافق مدیر کل می شود بی محابا او را تخریب می کنید این ضرب المثل به ذهنم آمد نوبت به بافق و بافقی که رسید آسمان تپید
استاد معظم شما مرقوم فرموده بودید که ورزش یزد هم سیاسی شد لطفا بفرمائید در کشور چه پست و مسئولیتی سیاسی نیست ؟
امروز سیاست با خون و پوست مردم ایران عجین شده هر چند به نفع هیچ کس نیست که این قدر سیاست وارد مقوله های غیر سیاسی شود ولی در کجا ایران و در کدام دولت سراغ دارید که مسئولی بدون در نظر گرفتن خط و مشی سیاسی انتخاب شود؟
در دولت به اصطلاح اصول گرا و پاکان مگر یادتان رفته حتی آبدارچی ادارات را با عنایت به خط خطوطی سیاسی انتخاب و عزل و نصب می شدند ؟
نوشته بودید جناب آقای دهقان آموزش و پرورشی بوده آیا نمی دانید آقای شریعتی هم حداقل دو سوم از سالهای خدمت خود را در آموزش و پروزش بافق گذرانده و دبیر ورزش ، مسئول تربیت بدنی آموزشگاههای اداره آموزش و پرورش بافق بوده ؟
جناب شوق الشعرا سنجش شایستگی برای فرماندار شدن یک فرد نه در حیطه ی وظایف بنده و نه جنابعالی هست بلکه انتخاب هر فرمانداری پروسه ی خود را دارد و قضاوت نمودن در باره شایستگی و عدم شایستگی افراد یعنی خدایی کردن و جای خدا نشستن آنهم در باره کسی که چه خوب و چه بد سالها از مسئولیتش می گذرد
سرور گرامی بیائید یک بار برای همیشه با خود عهد ببندید که در باره کسی پیشداوری نکنید و به بچه های بافق اعتماد کنید ،
آقای شوق شاید شوق زده شوید اگر بگویم بچه های بافق قابل اعتمادند اگر یادتان رفته تاریخ یزد را بخوانید و خواهید دید که بزرگترین بناهای یزد توسط عبدالرضان بافقی ساخته شده ، راستی می دونستی در زمان اختناق رضا خانی و زمانیکه کسی جرات نفس کشیدن را نداشت حضرت آیه الله شیخ محمد تقی بافقی جلوی رضاخان ایستاد و جانش را در این راه گذاشت ،
لذا با همه ی رنجشی که از خواندن مقاله ی شما در وجودم شعله می کشد باز هم دست و قلم شما را می بوسم و تمنا می کنم همانطوریکه ما هشت سال دولت فخیمه و کریمه ی دست پاک دوستان اصول گرای شما را تحمل کردیم شما هم یک مدیر کل از بافق تحمل کنید ایمان دارم که بچه های بافق قابل اعتمادند در پایان شما مهمان تک بیتی از صائب تبریزی می کنم
( هیچ کس بی دامن تر نیست لیکن پیش خلق
باز می پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم )
البته از شعر خیام فاکتور می گیرم که : زیدی به ……………………………..
عباس ابراهیمی خوسفی
به قول یاس که میگه : به ما که رسید دنیا دهن باز کرد . . .