عراق به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
عراق به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
مهدی ماهیدشتی/ کارشناس ارشد علوم سیاسی از دانشگاه علامه ی ظباطبایی تهران در گفتگو با خبرنگار بافق فردا گفت :
این روزها وقتی به اوضاع اسفناک خاورمیانه می نگریم تنها چیزی که توجه را به خودش جلب می کند جنگ، نا بسامانی، رکود اقتصادی، فرقه های نامتعارف و متضاد، گروه های مسلح و تهدید کننده است. از یک سو تحولات و خیزشهای زنجیره ای که تونس، مصر، لیبی، بحرین و سوریه را در نوردید را می بینیم که بعنوان ملموس ترین اتفاقات اخیر می توان قلمداد کرد و از سوی دیگر عراق و حملات داعش به این کشور. در حال حاضر یک آنارشیسم به معنای واقعی هرج و مرج در خاورمیانه جاریست که نمی توان معادلات حاکم بر آن را جدا از هم دانست. در واقع پس از مطرح شدن خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید در دولت جرج بوش پسر، چندان دور از انتظار نبود که روزی خاورمیانه به این وضعیت دچار شود. کاملاً هویداست که دست جهان خواران و سرمایه داری گوشه ی بزرگی از این تحولات را مدیریت می کند اما نباید گسلهایی را فراموش کرد که این دستها ، سرمایه های خود را بر روی این گسلها نهاده اند.
عراق کشوری است که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی طی قرار دادهایی شکل گرفت. در واقع منافع چند کشور استعماری مانند انگلستان، باعث شد تا گسلهای عمیق تر و جدیدتری در این کشور شکل بگیرد. مرزهای مصنوعی و البته تحمیلی و استعماری باعث شد که این کشور روز بروز در تحولات اکثراً منفی، به جلو حرکت کند و با آن بستیزد. این مرزها کشور عراق را از نظر فکری نیز مرزبندی کرد. از یک سو مرزهای فکری و قومی و از دیگر سو مرزهای قبیله ای و مذهبی. بعد از حمله ی امریکا به عراق در سال 2003 و شکل گیری قانون اساسی بر پایه فدرالیسم باعث شد تا امیدواری هایی برای کمرنگ تر شدن این مرزها و گسلها بوجود بیاید و عراق بدون صدام برای عرب، کرد، شیعه، سنی و مسیحی تجربه شود. با روی کار آمدن نوری مالکی شاهد این موضوع هستیم که موارد زیادی از قانون اساسی نقض شد، اقلیت سنی مذهب ناراضی تر از گذشته شدند چرا که از میزان قدرت خود در حاکمیت ناراضی بودند. در اینجا نباید گروه هایی که هنوز از نظر فکری وابسته به جریان بعثی و صدام هستند را از نظر دور داشت که زمانی قدرت را در دست داشتند و اکنون از قدرت ترد شده اند. کردها در شمال عراق با توجه به تجارب تلخ تاریخی شان اعتماد چندانی به حکومت مرکزی ندارند و هر روزه بدنبال افزودن بر قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی شان هستند و این مسئله تنش ها را بین بغداد و اربیل بالا برده است. بغداد انتظار داشت بعد از خروج تدریجی امریکایی ها بتواند بر امور مسلط تر شود اما خلأ قدرتی که از خروج امریکایی ها حاصل شد منجر به چند نتیجه شد: 1) تمرکز قدرت در حاکمیت و گرایش به شخص محوری در حکومت 2) فعال تر شدن گروه های طرفدار صدام و تروریستها 3) ضعف در مدیریت اقتصادی کشور 4) بیشتر شدن فاصله بین بغداد و حکومت اقلیم کردستان 5) بیشتر شدن شکاف بین اهل سنت و شیعیان 6) دخالت بیشتر همسایگانی چون عربستان و ترکیه
با این توصیفات به مقطعی می رسیم که داعش در سوریه اعلام موضع می کند و بنای خود را بر ایجاد حکومتی اسلامی در شام (سوریه) و عراق می نهد. حال بعد از گذر مدتی و تصرف مناطقی و بدست آوردن پایگاه هایی علیه حکومت و مردم سوریه نوبت برداشتن گام دوم این گروه می رسد. با توجه به توضیحاتی که درباره اوضاع عراق داده شد بهترین موقعیت برای برداشت این گام بود، که سوار بر موج اختلافات قومی، مذهبی، قبیله ای و همچنین وجود یک حکومت نه چندان قوی وارد این کشور شوند و با کشتار و ارعاب به هدف خود برسند. در واقع این گروه کوچک و جنجال آفرین را نمی توان به مجرد افراد مسلح آن در نظر گرفت چرا که این گونه می توان به قضیه نگاه کرد که کشورهایی چون عربستان، ترکیه و امریکا و غرب هرکدام به نوبه خود از این گروه بعنوان یک نیروی غیر رسمی برای محقق شدن برنامه های خودشان استفاده می کنند. به نظر نویسنده مهم ترین کارکرد این گروه برای امریکا نزدیک تر شدن به هدف خاورمیانه جدید است. شاید این سوال مطرح شود که چرا ارتش عراق با آن همه تجهیزات نظامی که طی این سالها خریداری کرده بود نتوانست کارایی لازم را داشته باشد. در پاسخ باید گفت که همان گسلها نیز در داخل ارتش به صورت فکری وجود داشت. می بینیم که بعد از خبر ورود داعش به موصل قریب به صد هزار نفر از نظامیان عراقی رخت نظامی خود را در آوردند و اسلحه را زمین نهادند و فرار را بر قرار ترجیح دادند و این یعنی عدم رسوخ آموزشها ی نظامی و عقیدتی که طی این سالها برای آن تلاش شد و نتیجه اش به اینجا ختم شد. داعش تا کنون توانسته شهرهایی چون الانبار و گوشه هایی از موصل و تکریت را به تصرف خود در آورد و ارتش عراق تا کنون نتوانسته است این شهر ها را باز پس گیرد و روز به روز شاهد پیشروی این گروه تروریست در عراق هستیم. به نظر نمی رسد اراده¬ی بین المللی و قانونی برای متوقف کردن این آشوبها وجود داشته باشد همچنین بعید به نظر میرسد که عراق بتواند در آینده ای نزدیک بر امور به صورت کامل مسلط شود. آنچه که می توان پیش بینی کرد یک آشوب میان مدت و حتی بلند مدت است که عراق را درکام خود نگه خواهد داشت. باید پذیرفت که این دمل چرکی دهان باز کرده و عراق دیگر به اوضاع سال های قبل باز نمی گردد. زیرا اوج این گسست در حال اتفاق است و اوضاع خارج از کنترل گشته است و احتمالی که وجود دارد منجر شدن این گسست ها به تجزیه است.
درواقع همسایه ی غربی در جنگ به سر می برد و دو همسایه ی شمالی و جنوبی متخاصم وجود دارد. از طرف دیگر ندای استقلال از سوی کردها در شمال به گوش می رسد به طوری که اوج تنشها را بین اقلیم کردستان و بغداد شاهد هستیم. عشایر عرب دست به شورش زنده اند و شکافهای مذهبی بین شیعه و سنی در حال افزایش. اوضاع پیچیده در عراق گرد و غباری را در مقابل دیدگان تحلیل گران قرار داده که به سختی می توان به پیش بینی دست زد اما چیزی که عیان است پیوستگی اتفاقات عراق با تحولات خاورمیانه است. این اتفاقات کوتاه مدت به نظر نمی آیند و حکایت از وجود دست هایی پشت پرده داردکه اینگونه منطقه را به آتش و خون کشیده است. در تحلیل نهایی می توان گفت که داعش همچنان موجودیت خود را در عراق حفظ خواهد کرد اما نهایتاً حذف خواهد شد چون منافع ابرقدرتهای جهان و حتی کشورهای منطقه برای تعامل با این گروه ایجاب نمی کند. درواقع این گروه به هوای احیای خلافت اسلامی، ناخواسته جاده ای را صاف می کنند که تحولات آینده ی خاورمیانه از روی آن عبور خواهد کرد. منطقه در حال زایش فرزندی است که حاصل دورانهای پر از تضاد و تنش است. حال آیا این زایش فرزندی سالم و سرحال را نفس می بخشد یا اینکه فرزندی عجیب الخلقه و ناقص را به دنیا می آورد باید منتظر ماند تا تحولات سیر خود را طی کنند.
از آقای ماهیدشتی می خواهم به تحلیل زیر توجه کنند :
http://www.bafghfarda.com/?p=45467#comment-37633
و در ادامه
http://www.bafghfarda.com/?p=45467#comment-37668
…………………….
1- آقای ماهیدشتی ، منطقی به نظر نمی رسد که اسرائیل پشت داعش باشد.زیرا در آینده ی نزدیک با نا امن شدن مصر،مصر مجبور می شود که نظامیان خود را از صحرای سینا بیرون بکشد و به این ترتیب اسرائیل در محاصره ی 360 درجه ای قرار می گیرد.داعش در آن زمان به راحتی می تواند به اسرائیل صدمات جبران ناپذیری بزند.
2-نقش عربستان را در حمایت از داعش قبول ندارم،زیرا داعش در آینده ی نزدیک برای عربستان هم تهدید خواهد بود.اما کشوری چون قطر که بلند پروازیهای خطرناکی دارد،داعش را همراهی می کند.همین احساس خطر عربستان باعث نزدیکی مواضعش با اسرائیل شده است.
3-حمایت داعش از سوی روسیه و هم پیمانانش منطقی تر به نظر می رسد.مخصوصا وقایع اکراین را مد نظر داشته باشید.
نظر شما درباره ی ابهامات خوانندگان سایت چیست ؟؟؟؟