سیمین بهبهانی هم به ابدیت پیوست
به گزارش بافق فردا
به نقل از تدبیر و امید
پیکر سیمین بهبهانی صبح فردا جمعه از مقابل تالار وحدت به سمت بهشت زهرا(س) تهران تشییع میشود.
علی بهبهانی، فرزند سیمین بهبهانی با اعلام این خبر به ایسنا، گفت:پیکر مادرم صبح جمعه(31 مردادماه) از مقابل تالار وحدت تشییع میشود و در مقبره خانوادگی ما در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده خواهد شد.
او با تأکید بر اینکه برگزارکننده این مراسم خانواده سیمین بهبهانی است،درباره خواسته این شاعر مبنی بر خاکسپاری در جوار همسر و نوهاش در امامزاده طاهر کرج گفت: متأسفانه اجازه این کار صادر نشد و از این موضوع ممانعت شد.
سیمین بهبهانی بامداد سهشنبه، 28 مردادماه در سن 87 سالگی بر اثر ایست قلبی و تنفسی در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
او زاده 28 تیرماه سال 1306 در تهران، به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای تازه به «نیمای غزل» معروف است.
سیمین خلیلی معروف به «سیمین بهبهانی» فرزند عباس خلیلی (شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) بود. او ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد ولی پس از او با منوچهر کوشیار ازدواج کرد.
سیمین که در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، سالها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد.
«سهتار شکسته»، «جای پا»، «چلچراغ»، «مرمر»، «رستاخیز»، «خطی ز سرعت و از آتش»، «دشت ارژن»، « گزینه اشعار»، «آن مرد، مرد همراهم»، «کاغذینجامه»، «کولی و نامه و عشق»، «عاشقتر از همیشه بخوان»، « شاعران امروز فرانسه»، «با قلب خود چه خریدم؟»، «یک دریچه آزادی»، «مجموعه اشعار» و «یکی مثلا اینکه» از جمله کتابهای منتشرشده توسط این شاعرند
روحش شاد باد
دو شعر زیبا از سیمین بهبهانی :
دوباره می سازمت وطن
دوباره مي سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خويش
ستون به سقف تو مي زنم،
اگر چه با استخوان خويش
دوباره مي بويم از تو گُل،
به ميل نسل جوان تو
دوباره مي شويم از تو خون،
به سيل اشك روان خويش
دوباره، يك روز آشنا،
سياهي از خانه ميرود
به شعر خود رنگ مي زنم،
ز آبي آسمان خويش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ايستاد
كه بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ي آنچنان خويش
كسي كه « عظم رميم» را
دوباره انشا كند به لطف
چو كوه مي بخشدم شكوه ،
به عرصه ي امتحان خويش
اگر چه پيرم ولي هنوز،
مجال تعليم اگر بُوَد
جواني آغاز مي كنم
كنار نوباوگان خويش
حديث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز مي كنم
كه جان شود هر كلام دل،
چو برگشايم دهان خويش
هنوز در سينه آتشي،
بجاست كز تاب شعله اش
گمان ندارم به كاهشي،
ز گرمي دمان خويش
دوباره مي بخشي ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره مي سازمت به جان،
اگر چه بيش از توان خويش
منبع : http://khabarfarsi.com/ext/10235401
7