اعترافات و دلنوشته عباس یزدانی مدیر مسئول سابق بافق فردا
فقط نوشتم كه تاريخ گواهي دهد كه من ديدگاهم اين بود
هي به خود نهيب مي زنم خلايق هر چه لايق ، من كه ديگر با اين شهر كاري ندارم . من كه از بافق فردا – تعاوني مسكن و هرچه كار مردمي بود استعفا دادم ، به من چه؟ در جريان اعتصاب قبلي چه حرف و حديثهايي كه برايم ساختند و چه چيزهايي كه به من نسبت دادند( من رفتم تهران امضا دادم – 30 تا اتومبيل 206 بالا كشيدم و ماشين لكسوز دارم و…. ) من كه لااقل در زمينه هاي مختلف كارگري براي اين قشر زحمت زيادي كشيده بودم مستحق اين حرف و حديثها لااقل از اين جامعه كارگري نبودم ولي چه كنم دوباره با چند تا تلفن و ديدار دوباره مي گويم نه بافق شهر من است و مردمش همشهريانم . پس بهتر است بگويم شايد براي اخرين بار
شنيده ام يكي از مسئولين بومي سه شنبه شب در جمع كارگرهاي آمده و با بغض و گريه چنين وانمود كرده كه مدير بومي شهرمان خيانت كرده و بايد برود و بعضي از كارگرها هم احساساتي شدند و شعارهايي بر عليه مدير بومي سردادند
نمي دانم بايد نصيحت كنم ، خواهش كنم ، روشنگري كنم ،شايد بهتر باشد اول اعتراف كنم .در دعواهاي ان دوره مرحوم مهندس دهستاني و مهندس جواد تشكري دانشگاه ازاد حامي بي چون و چرا تشكري بودم و تفكرم اين بود كه چون تشكري برحق است پس دهستاني بايد برود و چون رفت خيلي خوشحال شدم و بشكن مي زدم اما وقتي ركود شهرستان را بعد از مديريت ايشان ديدم فهميدم كه چه تفكرات اشتباهي داشتم و اما كار از كار گذشته بود البته اين چيزي از بزرگي مهندس جواد تشكري كم نمي كند .منظورم اين است كه بايد بزرگان بايد همدل باشند تاشهر ساخته شود وحذف هر شخصي به ضرر شهر خواهد بود. لااقل براي تسكين دلم و يا گول زدن خودم هم كه بود چندين بار در جمع هاي خصوصي و عمومي از مهندس دهستاني بايت اين تفكراتم حلاليت طلبيده بودم و الحق و انصاف چه بزرگ مردي بود كه براحتي همه را حتي كساني را كه دانسته و با علم به شهرشان خيانت كرده بودند را هم بخشيده بود .
هميشه با خودم فكر ميكردم چرا شهرستانهاي يزد حتي جديدترينشان يعني بهاباد در مركز استان و حتي در پايتخت افراد شاخصي دارند كه در مواقع اضظراري و نياز به كمكشان مي شتابند ولي شهرستان ما ؟؟؟
ولي كم كم دليلش را فهميدم . بافقي در شهرش بالاتري و برتري بافقي را نمي پذيرد. چرا مردم نبايد با مدير بومي همراهي كنند تا شهرشان را اباد كند؟! چرا مردم مدير غير بومي را ترجبح مي دهند حتي اگر برايشان قدمي هم بر ندارد ؟!
اينجانب با اينكه به بعضي از عملكردهاي جناب عسكري از جمله توجه نكردن به خواسته هاي بحق كارگران انتقاد شديد دارم و بارها و بارها به ايشان تذكر داده ام و با اينكه ايشان براي برگرداندن شغل من هيچ كاري نكرد ولي اينجانب گواهي مي دهم كه ايشان چه دلسوزيهاي بزرگي و چه كارهاي بزرگي براي شهر انجام داده است من در تهران در يك جلسه گندله به صورت اتقاقي شركت داشتم و ديدم كه با چه ظرافت خاصي ايشان مجوز گرفت من شهادت مي دهم اين زمين 40 هكتاري كه توانست 1000 نفر از پرسنل را زمين دار كند توسط ايشان درست شد . …البته بعضي از چيزهايي كه صلاح نيست بگويم شايد وقتي ديگر
اما اين را هم بگويم اگر آن مسئول بومي به اصطلاح دلسوز مدركي ارائه كند كه جناب عسكري به شهرش خيانت كرده مطمئن باشيد كه من اولين شخصي خواهم بود كه خواستار استعفاي سريع ايشان هستم
چرا ما با ندانم كاريها ، با فدا كردن يك يك نخبگان با شهرمان چنين مي كنيم . چرا بزرگتر ها به جان هم مي افتند . چرا بزرگ شهرمان خاموش مي نشيند و فقط به خدا واگذار مي كند و به جايش كوچكترها بزرگي ميكنند ؟!
من در مركز استان مبينم چطور دارند به ريشمان مي خندند. يكي از مسئولين ديروز با خنده بمن گفت شهرتان جادو شده . مردم كي ميخواهيد بيدار شويد و بازي را نبازيد ؟! مي گفت هروقت توانستيد همديگر را تحمل كنيد و از يكديگر دفاع كنيد و پشت هم را داشته باشيد به دنبال كرسي استانداري ، مجلس و…. باشيد.
یار این طایفه خانه برانداز مباش از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
میشوی شهره به این فرقه هم آواز مباش غافل از لعب حریفان دغل باز مباش
وسلام روستازاده مركز نشين : عباس يزداني
آقای یزدانی اینقدر بازی در نیارید.من فقط سوال دارم که چرا باید بومی یا غیر بومی بودن مدیر مهم باشد.اگر قانونی هست پس باید سهم هر شهر معلوم باشد.سوال دیگر من این است که چرا باید از واژه ای به اسم انفال استفاده کنیم.این واژه را هر کس طبق عقیده ی خود تفسیر می کند.رفتن یا نرفتن عسکری مهم نیست.مهم این است که زندانیان آزاد شوند و خصوصی سازی به طور کامل لغو گردد.