بازم رودست خورديم؟
بازم رودست خورديم؟
اوضاع اصلا خوب نيست نه شهرسودي مي بردونه مردم.باهم برگرديم به سه سال قبل. ارديبهشت نود را مي گويم آخرين روزاعتصابات بود مردم درامامزاده جمع شده بودند ومسئولين براي آنها سخنراني مي كردند.وقتي روحانيون شهرهمراهي خودشون رو با مردم اعلام كردند اكثرا دلگرم شدند.
اما تعدادي ازمردم هنوز آشفته ونگران بودندوقصدحركت بسمت ايستگاه راه آهن راداشتندمثل روزهاي قبل پليس ضد شورش ديگر درخيابان نبود مردم صد متري بطرف خيابان ايستگاه حركت كردند. واي بخدا ترسيده بودم ورنگ به رخسارنداشتم نميدانم چه شد كه بازگشتندخداراشكر. آنقدرعصباني بودند وازاين قول وقرارها شنيده بودند كه ديگرحاضرنبودند كلامي بشنوند. هرلحظه خطر بزرگي مردم را تهديد ميكردبزرگتراز پليس ضدشورش.تعدادي ازجوانان خودمان جلوي پارك پيرمراد با چوب وچماق وزنجيروچاقو انتظارمردم را ميكشيدند بخدا وحشتناك بود اگر مردم آمده بودند.غوغايي بپا مي شد مردم با هم درگيرمي شدند وآن مي شد كه نبايد مي شدمردم بجان هم مي افتادندمسئوليتش هم با خود مردم بود و…..بد خواهان خنده هاي مستانه سرمي دادندواقعا بايد به اين ابتكارعمل آفرين گفت .چقدرزيبا نيروهايشان را چيده بودند .
اين روزهااوضاع شهربهترازآن روز نيست تفرقه افتاده .هركسي حكومتي خود مختاردارد وحذب وگروهش را راهنمايي مي كند تعدادي مخالف عسكريندوتعدادي مخالف تشكري گروهي از صباغيان پيروي ميكنند وگروهي مخالفش هستند گروهي زارع زاده را همراهي مي كنند وگروهي مخالفش هستند.
همان سياست انگليسي.تفرقه بيندازوحكومت كن ..آخركارخودش راكرد واثركرد
قرار نداشتم ديگرمطلبي درباره سنگ آهن بنويسم چون آنجا نيستم واطلاعات دقيقي ندارم اما وقتي نظرات دوستان را دررابطه بااعتصابات اخيرخواندم نتوانستم ساكت بنشينم ودست روي دست بگذارم به هرحال من هم بافقيم ونمي توانم رنج وناراحتي همشهريانم را نظاره كنم وساكت باشم.پس به سهم خودم مي نويسم.
بارها نوشتم اين روشي كه درپيش گرفته ايم روش خوبي نيست خيلي زود فرزندان خودمان را فدا مي كنيم وحمايتشان نمي كنيم تا كي بايد بد خواهان بينمان تفرقه بيندازند واز دورتما شاكنند وبه ريشمان بخندندتا كي فريب ريا وتزويررا مي خوريم وآتش مي گيريم وقتي هم كه آتش گرفتيم تروخشك رابا هم مي سوزانيم.
هركه دراين درگه مقرب تراست جام بلا بيشترش ميدهيم
هركس بيشتركاركرده بيشترخون بدلش مي كنيم وخرابترش مي كنيم مرحوم دهستاني را كه فراموش نكرده ايم چه خدماتي انجام دادوقدرش را ندانستيم.نميدانم چرا توقعاتمان از فرزندان مان زياد است اصلا اشتباه نبايد بكنندوبايد يك تنه بارتمام كاستيهاي شهررا بدوش بكشندچرافراموش مي كنيم كه فرزندانمان معصوم نيستند ودرراه خدمت اگراشتباهي هم كردند قابل بخشش است .اصلا مي دانيد شايد مامديرعاملي مي خواهيم كه كاري باشهرنداشته باشد نه آبي بياورد ونه صبوحي بشكند غريبه هم باشد كه نشناسيمس هركارخواست بكند حتي معدني ببخشد.نه ازش تعريف مي كنيم ونه خرابش مي كنيم نه مثل آقاي عسكري كه با اينهمه فعاليت وخدماتش دشمنش مي شويم.وبرعليه اوشعارمي دهيم. ما شوراي شهري مي خواهيم كه كاري به مسائل شهرنداشته باشدپيگير آينده خود وزمينهايش باشدكه چه طرحي براي زمينهايش بهتراست. تحقيق كنيد ببينيد چراخيابان اصلي شهرتمام نمي شودوباعث وبانيش كيست كه با وجود اعتبارلازم نميتوان كاري كرد. مهندس تشكري كه هرچقدراز زحمات وخون دل خوردنها وپيگيرهايش بگويم كم گفته ام.خودم بارهاشاهدپيگيرهاي ايشان درمسائل مختلف بوده ام.مردم بخدا با چند دستگي اوضاع خرابتر مي شود اگرهمه همدل وهمصدا باشيم به مقصود مي رسيم نه با تفرقه كه كاربدخواهان است ضمنا از بزرگترهاي شهرهم ميخواهم بزرگتري كنندودست فرزندانمان رادردست هم بگذارند.
به اميد بافقي آباد
محمدرضارضايي بافقي
جناب اقای رضایی بهتر از راجع به افرادی که از انها اطلاعات دقیق ندارید تعریف و تمجید نکنید چه زنده چه مرده
بازش نمی کنم شما برو مطلب علمی بنویس دستت درد نکنه و تشکر