شوخی و جدّی درباره ی کتاب
**************
*تا کتاب هست زندگی باید کرد .
*کتاب را که می گشایی زبان باز می کند .
*کتاب ، نور است . یک باغِ پُر از گُل های زیبا و آتشین .
*کتاب ، رؤیای زندگیه . در کتاب ، به دنبالِ رؤیاهای زندگیت بِگرد . حتماً پیداشون می کنی .
*کتاب ، بهترین دوسته و نبودَنِ ش ، بدترین خاطره .
*کسی که با کتاب باشه هیچ وقت تنها نمیشه .
*کتاب ، حرفاشو در سکوت ، بیان می کنه ولی با بلندترین صدا .
*کتاب ، نیمه ی خالی نداره . یه دریاست پُر از واژه و تفکر .
*با یه گل ، بهار نمیشه ولی یه کتاب می تونه باغِ ذهنِ تو رو پُرگل و بهاری کنه . چون کتاب ، گُلستونه .
*کتاب ، غذای روحه . پس بیاین هر روز با کتاب خوندن ، روحِ مون رو تغذیه کنیم تا نمیریم .
*یه دست ، صدا نداره ولی یه جمله و یا حتی یه واژه از یه کتاب ، می تونه دنیا رو پُر از صدا و هیاهو کنه .
*اگه این قدر که ما عاشقِ کبابیم عاشقِ کتاب بودیم حتماً وضعِ مون خیلی بهتر از الان بود .
*کاش به جای سبدِ کالا سبدِ کتاب بِهِمون می دادَن . اون وقت ما هم می شدیم جهانِ اوّلی .
*کِی باشه به جای کبابخونه ، توی شهرهامون تا دلت بخواد کتابخونه داشته باشیم و به جای کباب خور ، کتاب خون .
*صفِ کبابخونه ، خلوت و صفِ کتابخونه ، حسابی شلوغ . امیدوارم که خواب نباشم .
*هزار دوستدارِ کتاب ، کمِه و یه فردِ مسؤولِ غافل از اهمیتِ کتاب ، برای یه جامعه ، بسیار .
*با یه دست ، هر چی می تونی کتاب بردار که از برداشتنِ شون هرگز پشیمون نمی شی .
*واژه ها ، زبانِ کتابند . گاه نرم و ملایم و گاه تند و خشن . زمانی رُک و صریح و زمانی در پوشش و لفافه . زبانِ کتاب ، هر چه باشد شنیدنی است .
*کتابی که در سکوت نوشته شده بود هیاهو به پا کرد .
*کتاب ، در خلوتِ نویسنده نوشته میشه و در هیاهوی جامعه ، خونده .
*کاش کتابی بودم . به راحتی تکثیر می شدم در هزاران قلب و قلبِ هَزاران .
*اگه روحِ کتاب و کتاب خوانی ، در جامعه بمیره روحِ اندیشه و تفکر نیز از افرادِ آن جامعه ، رخت برخواهد بست و جامعه ی بدونِ
تفکر ، تنها جمعی انسان های مُرده و پریشان احوال ، بیش نخواهند بود .
(( به مناسبتِ نمایشِ آثارِ طراحی ( جلیل زعیمیان ) با موضوعِ کتاب و کتابخوانی که قرار است به زودی برگزار شود . ))
نویسنده : جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )
زیبا بود