میلاد با سعادت علمدار کربلا قمر بنی هاشم و روز جانبازمبارک باد
اى عشق کم نظیر…
اى تبسم شقایق رنگ بر گونهى عشق! اى پرچمدار باران در وسعت تفتیده کویر. اى حدیث سرخ شکفتن در برگ برگ تاریخ بردباری! به راستى بر شانههاى عریان دریایىات، بوسههاى آسمانى کدام سپیده را دارى که این چنین کوثر زلال آفتاب در افق ناب چشمانت جاریست؟
و کدام رود است که در سرودن دستهاى بىریاى تو گنگ نماند و کدام سرود است که مجموعهى خوبیها و زلالیهاى تو را در سینه داشته باشد؟
حنجرهى ناتوان قلم در ستایش تو روزهى سکوت مىگیرد و دل با یاد تلاطم دریایى تو دریایى مىشود، چرا که هیچ آبی، آرامش درونى تو را ندارد و هیچ موجى به خشم امواج اقیانوس دلت شبیه نیست!
اى کم نظیر عشق!
اى عشق کم نظیر…
روح آسمانى تو با کدام افق روشن بهشت تلاقى یافته و ستارگان گریبانت از کدامین کوچه باغ کهکشان عبور کردهاند که بوى کهکشان گرفتهاند؟
دل، در حضور تو یاراى نکته گفتن ندارد و هر چه بگوید و بسراید، هنوز هزاران هزار قصه ناگفته باقى است!
سر، در حضور تو سرفراز نیست!
و چشم، در مقابل چشمان تو اندوهگینترین ساحل خاموشى است، چشمى که در مقابل آیینهها شرم زیستن و میل گریستن دارد!
دست در مقابل دستانى که فرشتگان با خود به بهشت بردهاند، احساس ناتوانى مىکند…
و خلاصه ماندهایم که خروش تو را چسان بنویسیم و بلنداى روحت را چگونه در اندازههاى زمینى تعریف کنیم!
ما
به استغاثههاى عاشقانهات در نیمه شبهاى خاطره و خون غبطه مىخوریم!
ما
به عکسهاى یادگارىات، به لبخندت و به شانههاى دردمندت که بوسه گاه پروانههاست رشک مىورزیم!
نفسهاى عاشورایىات ما را بارها به خیمهى کوچک سقاى کودکان کربلا برده است و نگاهت در قوس و قزح نیایش، حماسه بارانى زخم را تفسیر کرده است.
از این پس، ما بوریاى توایم اى بىریاترین رهگذر این حوالى …
از این پس، ما درختانى خشکیدهایم در مسیر تواى پرشکوفهترین بهار! اى سبز متبسم…
طلوع تو زیباترین اتفاقى است که در من افتاده است، تماشا کن!
من پر از شعشعه زمزمههاى توام! جانباز!
عکس از : محمد علی عبداللهی / اروندکنار /فروردین 89
بازدید: ۵۳