بافق، سرزمینی ثروتمند و مهجور
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید)وحشی بافقی)
شهر بافق در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شرقی یزد و در حاشیه کویر مرکزی ایران واقع شده و دارای اقلیمی گرم وخشک است. مساحت شهرستان بافق ۸۴۴۶ کیلومتر مربع و بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ داراي جمعیتی بالغ بر ۴۲۰۰۰ نفر میباشد که دارای سه دهستان مبارکه، کوشک و سبزدشت (جمعاً ۸۰۰۰ نفر) حدود ۸۰ درصد مردم در شهر بافق زندگی میکنند و مابقی در روستاها زندگی میکنند.
فرصتی ارزشمند به دست آمد و راهی شهر بافق شدیم. بارها شهرهای مختلف استان یزد را دیده بودم اما بافق را نه! از ابتدای ورود، همراهمان از قابلیتهای شهر گفت و ما تنها به امید دیدن آنچه شنیديم انتظار کشيدیم. روز اول سفر، ساعت به ساعت آنچه شنیده بودیم برایمان در نظر، عینی شد و بر اندوخته سفرمان از یک سو و آگاهی از پتانسیلهای بالقوه گوشهای از خاک کشورمان از سوی دیگر افزوده شد.
آنچه كه شنیده بودیم را از نزدیک نظاره کردیم. شهری سرشار از معادن و ثروتهای معدنی. خاک این شهر، هزاران سال است كه ثروتی را در درون خود نگاه داشته و امروز تنها بخشی از آن در حال بهرهبرداری است. اما ای کاش بهرهبرداری با هدف توسعه پایدار شهری و محلی و منطقهای و نهایتا کشوری باشد!! آنچه كه دیديم خیلی تاسف بار بود؛ ثروتی عظیم از معدن سنگ آهن این شهر که نام بافق با نام آن گره خورده است، در کامیونهایی پی در پی از شهر خارج و راهی بندرعباس میشدند تا از آنجا به چین منتقل شوند و بعد به صورت محصولی چون میلگرد یا کالاهایی بهره گرفته از سنگ آهن بافق، دوباره به ایران بازگردد اما این بار با قیمتی گزاف!!!
این تنها بخشی از ثروت بافق بود. شهری کویری، سرشار از شنزارهای وسیع و مملو از شترهایی گرانبها، برخوردار از چند نوع خرمای با کیفیت، آفتابی پر بها، رودخانهای نمکی، سفرههای زیرزمینی فراوان آب که دسترسی به آن به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی این شهر بسیار سهل است، پسته و زیتون. بله! زیتونی که شاید فکرش را هم نمیکردیم در شهری کویری همچون بافق یافت شود و از همه جالبتر، ماهی تیلاپیا و ماهی خاویار و سیفی جات مرغوب و ارگانیکی که بدون خاک تولید میشدند!! خیلی جالب و تعجبآور مینمایند، میدانم. همانطور که ما را شگفت زده کرد، شاید هر كس كه این مطالب میخواند را نیز شگفتزده کند. همه و همه این نعمت ها، ظرفیتها و توانمندیها در آب و هوای خشن صحرا چنان بستر جذابی را برای جذب سرمایهگذاران پهن کرده است كه تصور بالفعل شدن داشتههای این شهر را برای هر وطن پرستی شیرین میکند.
بافق مجموعهاي از اضداد و در عین حال جمعی از زیباییها و داشتهها و سخت کوشیها و امیدها و انتظارهاست. فرهنگ بافق و صنایع دستی این شهر که از درختان نخل آن مایه میگیرند، در کنار شاعر شیرین سخن آن، وحشی بافقی، جاذبههای گردشگری این شهر را تقویت میکنند. اما اکنون بافق با این همه پتانسیل، در کجا ایستاده است؟
سوال مهمی است. سوالی که گویی در ذهن نخبگان این شهر و اهالی رسانه و دست اندرکاران و مسؤولان شهر بی صدا، فریاد میزند. آنچه در این سفر دیدم گواهی میداد که آنچه بالقوه در شهر وجود دارد، بالفعل به دست مردم نرسیده و داشتههای این شهر در زندگی روزمره آنها ملموس نیست. ای کاش چیزی دیگر را شاهد بودیم. ای کاش در کنار درک ظرفیتهای بافق که تا قبل از این سفر هیچ از آن نمیدانستیم، روی خوش زندگی را در میان مردم میهمان نواز، سخت کوش و صمیمی این شهر میدیدیم. روی خوشی را که ثروتهای طبیعی در اختیار مردمان بومی منطقه میتوانست قرار دهد. اکنون نمیتوان گفت که دیر نیست؛ سال هاست که بافق سرمایههای عظیمی را در خود نهفته داشته و برداشت بخشی از این سرمایهها عایدی مردم شهر نشده اما میتوان امید داشت که از امروز دیگر دیر نشود و هرآنچه هست به بهترین شکل ممکن در راستاي توسعه پایدار شهر و منطقه و استان یزد و کشور ایران هزینه شود. این شهر قابلیت تبدیل شدن به قطب توریستی در جنوب شرق ایران را دارد. همان طور که یزد قابلیت توسعه گردشگری بیش از آنچه امروز شاهد آن هستیم را دارد. مردم ما برای شتر سواری و کویر نوردی و پیاده روی بر روی شنزارهای درمانی کویر نباید ارز را هزینه کنند و به شهری چون دبی بروند. ایجاد بسترهای لازم برای جذب گردشگران همچون فراهم سازی کمپهای توریستی، امکانات تفریحی و اقامتی، تجهیز و نوسازی و احداث مراکز گردشگری همچون هتلهای با کیفیت، ایستگاههای رفاهی، سیستمهای مجهز حمل و نقل، رستورانها و … همه و همه در شهری که توان ستاره شدن در کویر مرکزی ایران را دارد، ضروری است. این تنها در بعد گردشگری شهر است. بخشهای معدنی و کشاورزی و شیلات و فرهنگ و تمدن غنی این شهر، تک به تک جای تامل، برنامهریزی، سرمایهگذاری و تبلیغ دارند.
شاید به عنوان پیشنهاد بتوان چند مورد را مد نظر داشت؛ اول وظیفه سنگین اهالی قلم و رسانه این شهر که به واقع دلسوزند و پیگیر. اینها زبان گویای مردم منتظر و امیدوار این شهرند. باید علاوه بر آگاهی از دانش روز و بهرهگیری از فرصتهای جذاب و تاثیرگذاری که رسانههای اجتماعی جدید و سیستمهای مدرن ارتباطی فراهم میآورند، امید در دل، سوالی در ذهن و پایی قوی برای پیگیریهای مستمر داشته باشند و منافع محلی را به عنوان انگیزهای قوی چراغ راه خود کنند و از محدودیتهای اعمالی هراس نکنند؛ چراکه صدای آنها اگر رسا باشد و به روز و مبتنی بر هوشمندی و ابتکار، بی تردید ملی و جهانی خواهد شد.
دوم، لزوم برنامهریزی دقیق برای اجرای سطح وسیعی از تبلیغات پیرامون ظرفیتها و پتانسیلهای گردشگری شهر بافق که بی تردید از یک سو پای سرمایهگذاران را به این شهر باز میکند و از سوی دیگر، جلوههای ارزشمند این شهر را به سمع و نظر جمع کثیری از هموطنان و به دنبال آن توریستها و محققین و علاقمندان به فرهنگ ایرانی میرساند
مينا علي اسلام – روزنامه نگار
باسلام
درددلهای جالبی بود.انشاالله که دست اندرکاران کمرهمت ببندندوروزبه روزاین شهرراآبادتروبه جهانیان وایرانیان بهتربشناسانند.ودرپایان ازسرکارخانم مینا علی اسلام تشکرکرده وامیدوارم که برایشان خوش گذشته باشد/