سرطان پايان زندگي نيست…

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
سه‌شنبه - 7 بهمن 1393

19-8

 «سرطان» برای بسیاری از مردم واژه یی ترسناک است؛ درست مثل حس ترس از تاریکی، وقتی وارد محل ناشناخته‌ای می شوی. اما همین که با آن محل آشنا باشی، واهمه ی حضور در آن به هنگام تاریکی از بین می رود. سرطان هم اینگونه است. در مواجهه ی اول، با شنیدن نام این بیماری، ترسی وجود انسان را فرامی گیرد؛ ترس از مرگ و نابودی. اما همین که بدانی پیشرفت های علم پزشکی در این زمینه تا چه حد به کنترل و درمان این بیماری کمک کرده است یا تشخیص بیماری در مراحل اولیه، بسیار زیاد به بهبود این بیماری کمک خواهد کرد یا نقش امیدواری در بهبود سرطان و طول عمر بیماران چقدر است، نگرانی ها در خصوص درمان ناپذیر بودن سرطان کاهش خواهد یافت.
در این گزارش خبرنگار هفته نامه افق کویر به سراغ یکی از شهروندان بافقی که به جنگ با این بیماری رفته و با وی گفتگویی انجام داده است.
افق کویر: لطفاً خودتان را معرفی کنید:
بتول عسکری هستم، 42 سال سن دارم. طلبه سال دوم پاره وقت حوزه علمیه الزهرا(س) بافق. دو فرزند دارم یک دختر و یکی پسر. دخترم سال دوم دبیرستان و پسرم سال دوم دانشگاه هست؛ خوشحال هستم زمانی که فرزندانم کوچکتر بودند لحظه ای آنها را تنها نگذاشتم و تا آنجا که توانستم و خدا کمک کرده است در تربیت فرزندانم موفق بوده ام.
افق کویر: چگونه شد که در این سن تصمیم گرفتید ادامه تحصیل بدهید؟
قبلاً فعالیت فرهنگی و اجتماعی داشتم، دو سال پیش زمانی که اعلام شد حوزه بدون شرایط سنی طلبه می پذیرد وارد حوزه علمیه الزهرا(س) بافق شدم تا فعالیتهایم هدفمند شود و اطلاعات دینی ام بالاتر رود و با آگاهی به فعالیت های اجتماعی، دینی و مذهبی ام ادامه دهم.
افق کویر: در خصوص بیماری که دارید توضیحاتی بفرمایید؟
بیماری من در سال 78 با درد مختصری در سینه شروع شد، بعد ادامه پیدا کرد تا اینکه عمل کردم. متأسفانه 8 جلسه شیمی درمانی شدم و باز پرتو درمانی شدم با هزینه های بالا و حقوق بازنشستگی معلمی خدا کمک کرد و این مراحل را گذراندم، بعد از مدتی بیماری به استخوان پا و لگن ریخت. اول مهرماه سالجاری، خود به خود کمر درد شدید شدم و زمانی که ام آر آی(MRI) انجام دادم متوجه شدم سه تا از مهره های کمرم مشکل پیدا کرده است و مهره وسطی سیاه شده بود تا یک ماه نتوانستم حوزه بیایم و در بیمارستان بستری شدم.  در این مدت مرتب پرتو درمانی می شدم و از درسهای حوزه عقب افتادم، ولی دوستانم در این زمینه کمکم کردند.
افق کویر: معدل ترم قبل شما چند بوده است؟ 98/ 19ولی این ترم به خاطر وقفه ای که بین درسهایم پیش آمد شاید افت داشته باشیم.
افق کویر: چطور با وجود بیماری درامر تحصیل نیز موفق هستید؟
علاقه هست دیگه، زمانی که انسان علاقه و انگیزه داشته باشد و بداند درسی که می خواند برایش مفید هست انگیزه پیدا می کند.
افق کویر: شیمی درمانی که می شوید چه تأثیری بر روی شما می گذارد؟
بی تأثیر نیست، دچار افسردگی می شوم، ولی دائم توکلم به خدا هست و دعای دوستان و مردم، یعنی هر چه دارم از دعا هست،حتی موقعی که بستری بودم چند تا از استادانم زنگ می زدند و دلداری ام می دادند، خیلی دلگرم می شدم در حال حاضر با بیماری ام کنار آمده ام و در حال گذراندن امتحاناتم هستم؛ همه اینها از برکات حوزه هست.
افق کویر: هزینه درمان خود را چگونه تأمین می کنید؟
همسرم بازنشسته فرهنگی و فوق دیپلم هست. حقوق وی زیر یک میلیون می باشد، خداوند برکت خاصی به حقوق معلمی می دهد؛ وگرنه اگر بخواهم حساب ریال و تومان کنم حتماً کم می آورم چون هزینه ها بالا است.
افق کویر: آیا از ارگان خاصی به خاطر بیماری که دارید حمایت می شوید؟
در حال حاضر سرطان سینه جزء بیماری های خاص به حساب نمی آید، چون این بیماری زیاد شده است؛ در حالیکه درمان آن همان درمانهای بیماریهای صعب العلاج هست. این سری که رفتم بیمه گفتند سقف شما پر شده است، وقتی بستری شدم و ام آر آی شدم بیمه هزینه آن را پرداخت نکرد، چون زیاد شیمی درمانی می شوم.
افق کویر: صحبت پایانی:
از خانم های همشهری می خواهم به حوزه علمیه بیایند و در آنجا تحصیل کنند؛ چرا که با مسائلی که آموزش می بینند هم می توانند دینشان را بهتر بشناسند و هم بر روی خانواده و همسرداری آنها تأثیر دارد.
در اطراف ما افرادی هستند که به این بیماری دچار شده اند؛ اماسرطان پایان زندگی نیست، به رغم این که به استناد گفته پزشکان این جمله شعاری نیست؛ اما کمتر، بیمار مبتلا به این بیماری با این جمله خودش را تسکین می دهد یا این که حاضر می شود به جنگ بیماری برود.

اکرم عباسی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۱۲
برچسب ها:

You cannot copy content of this page