( بعضیا میگن . . . ( قانون ) ( 1

دسته: عمومی , مقالات
۱۱ دیدگاه
سه‌شنبه - 28 بهمن 1393

جلیل زعیمیان

* بعضیا میگن : قانون ، چیزِ خوبیه ولی فقط برای بعضیا .

* بعضیا میگن : قانون رو دوست داریم مخصوصاً نونِ آخرش رو .

* بعضیا میگن : قانون از بس خوبه ، بهتره که هر کس قانونِ خودش رو داشته باشه .

* بعضیا میگن : حسابِ قانون ، حسابِ دو دو تا چهارتاس ، شاید هم پنج تا و یا سه تا . مگه فرقی هم می کنه حالا ؟ !

* بعضیا میگن : قانون ، هم خوبه و هم بد . خوبه واسه ی دیگران و بَده واسه ی ما .

* بعضیا میگن : رعایتِ قانون ، اومد نیومد داره . یه بار می بینی به نَفعته ، صد بار هم می بینی به ضَررِت .

* بعضیا میگن : قانون رو درست کردن واسه ی زیرِ پا گذاشتن .

* بعضیا میگن : قانون ، مثلِ مَهریه ی سنگینه . کی عمل کرده ، کی بازخواست .

* بعضیا میگن : قانون ، علفِ خِرسه . زیاده و بی ارزش .

* بعضیا میگن : قانون ، زیرِ سنگِ هزارمَنه . سخته پیدا کردنش .

* بعضیا میگن : قانون ، ستاره ی سُهیله . دیر به دیر پیداش میشه .

* بعضیا میگن : قانون ، حَقّه ولی برای همسایه .

* بعضیا میگن : قانون ، خطِ قرمزه ولی ما که کوررنگی داریم چی ؟!

.

.

* و در این میون ، بعضیا هم هستن که کُلاً نظرِ دیگه ای دارن . اونا میگن :

قانون ، مثلِ گِلیمِ آدم می مونه . هیچ کس نباید پاش رو از گِلیمش درازتر کنه .

نویسنده : جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۲
برچسب ها:
دیدگاه ها
00 این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 12:12 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

دست مریزاد استاد،خوب حق مطلب و ادا کردید.
تشکر

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 12:38 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

فکر کنم این نوشته رو قبلا هم خوندم
مال آقای سید امیر سادات موسوی است .
جناب آقای زعیمیان ،ای کاش به رسم امانت هم شده منبع را هم ذکر می کردید ، دوستان فکر می کنند این نوشته ی شماست .
با این حال قانون چیز خوبیه ، مخصوصا قانون کپی رایت
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

جلیل زعیمیان( صبا بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 8:21 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

دوست عزیز . چرا چون فکر می کنید این مطلب رو یه جایی خوندین این تهمت رو به من می زنید . چرا اسمتون رو نمی گید آقای ناشناس ؟
فکر کنم شما که حاضر نیستید اسم و فامیلتون رو بنویسید آدم حقیقی نیستید .
خدا رو شکر چند ساله دارم مطلب می نویسم و هیچ وقت حتی یک جمله از کسی رو نه گفتم و نه نوشتم . حسادت رو بگذارید کنار و به همشهری تون افتخار کنین نه این که تخریبش کنید .
این که آدم , اسم خودش رو ننویسه هر حرفی می تونه بزنه و فرافکنی کنه . اون وقت نظرش هم فاقد هر گونه اعتباریه.
چند ماه پبش به دوست عزیزی از مبارکه که مطلبی از دیگری رو به اسم خودش درج می کرد گفتم که خوب نیست مطلب دیگری رو به اسم خودت بزنی , نمی دونم چرا از اون موقع تا حالا , پایین هر متنی که می نویسم یه نفر ناشناس , همین حرف رو به خودم تحویل میده .
خدا رو شکر که خیلی ها منو خوب می شناسن .این شمایید که ناشناسید .

مهرگان این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 10:56 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

درود دوستان
هنر والای جناب آقای زعیمیان ستودنی است شایسته نیست اینگونه بی رحمانه روان حساس یک همشهری هنرمند را آزرده سازید

00 این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 1:52 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

جدا کوته فکری تا چه حد و اندازه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همیشه آدم هایی که خودشون هیچ توانایی تو ی کار ندارن میشن کارشناس همون کار و از افرادی که تو این رشته تخصص دارن عیب و ایراد میگیرند.به قول خودمون علامه ی دهرند.

داود خ.ش.م این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 2:04 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

آقای زعیمیان شما بدون توجه به این کوته نظریها به کار خود ادامه دهید .
البته به نظر می رسه بیشتر قصد شوخی با شما رو دارند چون زود عصبانی می شوید .

جلیل زعیمیان این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 3:12 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با تشکر از خانمِ مهرگان و عزیزانی که در این رابطه ، نظر دادن .

باید بگم اگه شوخی هم می کنن ، لطفاً دیگه شوخی نکنن چرا که شوخیش هم زشته . ( به قولِ فلان هنرپیشه ) .

امیر این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 7:28 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

نوشته ای از من تقدیم به تمام دوستان :
عکست را

به قلبم

نگاهت را

به راهم

و عشقت را

به زندگیم

الصاق می کنم .

باشد که بعد از این

تو شوم .

همکار شما، به نوعی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 8:10 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

جلیل آفا : دقت کردین در ایران خیلی هادم از بی قانونی ، پارتی بازی و بی عدالتی میزنند ولی توی دعوا وجدلها میگن : فکر کردی این مملکت قانون نداره؟! می کشونمت دادگاه میگم به حسابت برسند.
“بیایید یه خورده انصاف داشته باشیم این مملکت مال ماست،از خودمون شروع کنیم “

جلیل زعیمیان این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 30 بهمن 1393 - 11:32 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

جنابِ همکار
اولاً هیچ جای این متن، اشاره به مکان یا کشورِ خاصی نشده.این یه موضوعِ کلّیه .
ثانیاً اگه نوشته بودم در کشور آلمان یا . . . شما ایرادی نمی گرفتین .
ثالثاً مشخصه که هر جایی واسه خودش قانون داره . مهم ، عمل کردن به قانونه .
رابعاً شما یه مطلبِ طنز یا فکاهی رو با یه مطلبِ جدی ، اشتباه نگیرید. در طنز ، اغراق و بزرگنمایی وجود داره . قرار نیست اکثرِ آدم ها اینجوری باشن . تنها عده ی کمی هستن که به قانون ، احترام نمیذارن و اکثریت ، مشمولِ موردِ آخری میشن . اما در طنز ، همون نقطه ی کوچک و لکه ی چرکین ، بزرگ و مهم ، جلوه داده میشه . درست مثلِ یه عیبِ کوچیک در یک چهره ی بسیار زیبا که خیلی زشت و بزرگ به نظر میاد . عیبِ کوچک رو عمداً بزرگ نشونش میدن که سریعتر اقدام به برطرف کردن اون بکنن .
( با تشکر از همه ی اونایی که توجه می کنن و نظر میدن )
در ضمن ، آقای امیر یا ناشناس ، این دیگه واقعاً شوخیه که شعرِ من رو به اسمِ خودت بنویسی . حوصله داریا !!! و البته وجدانِ . . .

عکست را
به قلبم
نگاهت را
به راهم
و عشقت را
به زندگیم
الصاق می کنم .
باشد که بعد از این
تو شوم .
( صبا بافقی )

sepede این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 1 اسفند 1393 - 2:20 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات (گزیدهٔ ناقص)
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان! به نیکی خوهم دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

شمارهٔ ۱۳ »« شمارهٔ ۱۱با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنید.

شماره‌گذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | شعرهای مشابه | منبع اولیه: ویکی‌درج |

You cannot copy content of this page