قول می دهم به بافق برگردم و برای همشهریانم خدمت کنم

دسته: عمومی
۷ دیدگاه
یکشنبه - 6 اردیبهشت 1394

27-8

بافق سرزمینی ست که از دیر باز نامش زبانزد خاص و عام بوده و در خود بزرگانی را پرورش داده که از اولین های کشور بزرگ ایران هستند. هفته نامه افق کویر در ایام تعطیلات نوروز با یکی از نخبه های شهرستان درحوزه پزشکی گفتگویی انجام داده است.
افق کویر لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
در ابتدا بر خود فرض می دانم سال جدید را تبریک عرض نمایم. عصمت حیدری بافقی متولد سال 1347هستم. تا سال 1365 در بافق بودم دوره ابتدایی را در مدرسه مهر گذراندم. اجازه دهید از آموزگاران خوب آن زمان “پوران پور امینی” یادی کنم، وی یکی از دلسوزین و مشوقین من در دوران تحصیلم بود. دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی زینب(س) گذراندم در این دوره “توتونچی” معلم با اخلاق و صبورم در راه پیشرفت من نقش بسزایی ایفا نمود. مقطع متوسطه را در دبیرستان فاطمیه گذرانده آن زمان رشته ریاضی فیزیک در بافق وجود نداشت، رشته علوم تجربی را انتخاب کردم. معلمینی چون ” صدر” دید و افکار مرا نسبت به درس و تحصیل تغییر داد. به جرأت می توانم بگویم سؤالهایی را که از هیچکس نمی توانستم بپرسم یا فردی نمی توانست جواب دهد وی واقعاً جوابگو بود. ترغیب و تشویق زیادی از جانب وی شد تا در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهم. خدا حفظشان کند هر کجا که هستند من قدردان وی هستم. “آیت اللهی” دبیر ادبیات نیز واجب است در اینجا نامی از وی ببرم؛ چرا که سعه صدر قابل تحسینی داشت.
سال کنکور دوره ای بود که انقلاب روحی داشتم و فکر می می کردم، باید به حوزه علمیه قم رفته و در آنجا درس بخوانم با معلمم صحبت کرده و گفتم می خواهم قبل از هرچیزخود را بسازم. وی گفت: اینطور که فکر می کنی نیست، می توانی با خواندن درس پزشکی و خدمت به مردم انسان بهتری باشی. بدین ترتیب سال 65 درکنکور شرکت کرده نمره دانشگاه علوم پزشکی ایران تهران و اصفهان را کسب نمودم، اما من عاشق شمال و دریا بودم پدر خدا بیامرزم می گفت: چرا گیلان را انتخاب می کنی؟! گفتم: عاشق شمال هستم و دوست دارم در آنجا درس بخوانم، متأسفانه حرف پدرم را گوش ندادم و هفت سال در رشت به ادامه تحصیل پرداختم. دوران طلایی بود آنجا برای من که از یک فرهنگ سنتی و کویری منتقل به یک جای روشنفکرتر و پیشرفته تر شده بودم بسیار ارزنده بود. این تغییر و تحولات در زندگی همه افراد لازم هست. هر روز ما باید با روز قبل متفاوت باشد. آموخته ها به روز باشد و علم جدید را بیاموزیم. سال 72 دوره پزشکی عمومی را به پایان رسانده و بلافاصله برای تخصص امتحان داده از آنجایی که همیشه به این فکر بودم که انسان باید بهترین کمکها را ارائه کند رشته جراحی عمومی رشته ای که در هر شرایطی مثل زلزله، سیل و جنگ می تواند به مردم کمک کند را انتخاب کردم. آن زمان گذراندن رشته جراحی عمومی برای یک زن با سختی و مشکلات زیادی روبرو بود آن زمان دوره دومی بود که زن را در این رشته می پذیرفتند هنگام مصاحبه به خاطر زن بودن با مشقت زیادی روبرو گشتم، اما با توکل بر خدا در دانشگاه شهید بهشتی تهران رشته جراحی عمومی پذیرفته شدم. سال72 رزیدنت (پزشکی که مشغول گذراندن دوره تخصصی هست، دستیار) دکتر فرخ سعیدی یکی از اساتید بزرگ جراحی کشور شده، چیزی که هیچ وقت فراموش نمی کنم این هست که دکتر به من یاد داد؛ اگر بیمارت زن است او را همانند خواهر یا مادر خود و اگر مرد بود او را مثل پدر یا برادر خود تصور کن و هر کاری که از دستت بر می آید برای وی انجام دهید. بعد از 5 سال، سال 77 دوره جراحی ام تمام شد. قرار قبلی من این بود که در استان یزد مشغول به کار شوم، ولی به خاطر مسائل خصوصی همراه همسرم به شهر بندر لنگه یکی از شهرهای محروم ایران رفته یک سال و نیم در آن شهر زندگی کرده و بعد به شهر گنبد کاووس یکی از شهرهای توابع استان گلستان رفته و باز یک سال و نیم را هم در آنجا گذراندم.
افق کویر لطفاً در مورد دوران کودکی خود بیشتر صحبت کنید.
مشوق اصلی درس خواندن من پدر و مادرم بودند. پدرم انباردار آموزش و پرورش بافق بود که بعدها نیز انباردار هنرستان بافق شد. شش خواهر و برادر بودیم 4 خواهر و دو بردار. فرزند 5 خانواده هستم. مادرم بسیار مصر بود که بچه ها باید به دانشگاه بروند. مخصوصاً در مورد دختران تأکید بیشتری داشت. برادر بزرگم دیپلم برق گرفت. مادرم خیلی سعی کرد وی را به دانشگاه بفرستد. برادر دوم در هنرستان دیپلم گرفت. خواهر بزرگترم بهیار بود و 30 سال خدمت کرد. خواهر دیگرم معلم ابتدایی و 30 سال هست که کلاس دوم ابتدایی درس می دهد خواهر کوچکترم نیز به شغل شریف معلمی مشغول است. مادرم هنوزم که هنوز هست به من توصیه می کند درس را ادامه دهم. سال 76 ازدواج کرده دو فرزند یک پسر 16 ساله و یک دختر 11 ساله دارم.
افق کویر آیا سخت گیری هایی که خانواده برای درس خواندن شما داشتند برای فرزندان خودتان هم دارید؟
حقیقتاً نه! آنقدر سختگیری نمی کنم. شرایط تغییر کرده درک و فهم بچه ها عوض شده دخترم را تشویق می کنم که درس بخواند و در کنار آن کارهای دیگری که دوست دارد را حتماً بیاموزد. آزاد هست هر رشته تحصیلی دوست دارد بخواند. در بین همکلاسیهایم افرادی بودند که فقط به اصرار پدر و مادر پزشکی را انتخاب کرده و هیچ علاقه ای به ادامه تحصیل در این رشته نداشتند مهم این هست در هر کاری که هستیم زبده باشیم.
افق کویر چه توصیه ای به خانواده هایی که برای درس خواندن فرزندانشان و شرکت در کلاسهای گوناگون حتی به مرکز استان مهاجرت می کنند دارید؟
در دوران دبیرستان دوستانی داشتم اکثر آنها دانشگاه قبول شده و هیچکدام کلاس کنکور نرفتند. صدیقه محمدی رشته شیمی، بابائیان پرستاری و نجمه سلیمانی از جمله دوستانی بودند که نام آنها در خاطرم هست. سؤالات کنکور از کتابهای درسی هست؛ اگر کتابهای درسی را عمیقاً مطالعه کنند و بفهمند کافی هست، ولی الآن مد شده است که کلاس کنکور هم بروند.
درست است که جراح هستم، ولی یک مادر هم هستم!
افق کویر در خصوص ازدواجتان توضیحاتی بدهید؟
سال 75 که جراحی عمومی می خواندم دو ماه برای دیدن دوره جراحی پلاستیک به بیمارستان 15 خرداد تهران منتقل شده بودم، همسرم که رشته گوش و حلق و بینی می خواند از بیمارستان بو علی دو ماهی بود که به بیمارستان 15 خرداد برای گذراندن دوره پلاستیک منتقل شده و به طور همزمان در آنجا حضور داشتیم. در طی این دو ماه با هم آشنا شدیم و احساس کردیم می توانیم زیر یک سقف زندگی نماییم. عید سال 76 خانواده همسرم به بافق آمدند و ازدواجم صورت گرفت.
افق کویر شما در حال حاضر کجا مشغول به کار هستید؟
در حال حاضر در بیمارستان آتیه تهران در شهرک غرب مشغول به کار هستم. در بیمارستان های مختلفی کار کردم، ولی در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اگر انسان بخواهد درست کار کند و اعصاب آرامی داشته باشد باید در یک بیمارستان کار کند. درست است که جراح هستم، ولی یک مادر هم هستم برای اینکه مادر بتواند وظیفه اش را انجام دهد نمی تواند به صورت پراکنده از این بیمارستان یا شهرستان به بیمارستان دیگری منتقل شود. برای اینکه بتوانم به فرزندانم بهتر رسیدگی کنم تصمیم گرفتم از صبح تا عصر در بیمارستان آتیه و از ساعت 17 در خدمت خانواده باشم.
افق کویرچه شناختی از پزشکان جراحی عمومی یزد دارید؟
تنها افرادی که در یزد می شناسم و در حال حاضر در کنگره ها شرکت می کنند و خبره اند دکتر سعید کارگر و دکتر میرغنی زاده هستند. زمان زیادی در یزد نبودم فقط سالی یک الی دو دفعه به بافق می آیم با دیگر پزشکان متخصص آشنایی چندانی ندارم.
افق کویر اگر از شما دعوت شود که به بافق برای خدمت بیاید آیا قبول می کنید؟
همیشه دغدغه ذهنی من این هست که چه موقع می توانم به بافق بیایم؟! منتها زمانی که از دخترم سؤال می کنم که دوست داری به بافق برای زندگی برویم قبول نمی کند، ولی از خدا می خواهم که 5 الی 6 سالی هم شده بتوانم به بافق برگردم، چون خیلی دوست دارم که در کنار همشهریان و فامیلهایم باشم نه فقط به عنوان جراح عمومی؛ چون احساس می کنم بیمار را باید علاوه بر جراحی روانشناسی هم نمود با بیمار باید دوست بود تا بتوان تأثیر مثبتی بر روی وی گذاشت. به خاطر همین خیلی دوست دارم که به زادگاهم برگردم هر چند که وقتی برگردم مجبور هستم یکسری عملهایی را انجام دهم و به عقب برگردم، چون عملهایی که در تهران انجام می دهم فکر نکنم در بافق بتوانیم انجام دهیم.
مردم بافق زیادی صبور هستند!
افق کویر با توجه به اینکه که سالی یک دفعه به بافق می آیید پیشرفت بافق را از لحاظ شهری چگونه می بینید؟
هر دفعه که به بافق می آیم از این شاکی هستم که چرا نسبت به شهرستانهای دیگر پیشرفت کندتری دارد؟! به شهرستانهای خیلی کوچک سفر کرده ام آنجا سالهاست لوله کشی گاز شده، همیشه گفتم بافق با این سنگ آهن، با این مغزهایی که از بافق برمی خیزد و با درآمدی که در بافق هست احساس می کنم رسیدگی خوبی به آن نمی شود پیشرفتی که شایسته بافق هست صورت نمی گیرد. باید مردم درخواست کنند و بخواهند؛ البته مردم بافق زیادی صبور هستند! بیش از حد سختی و مشقت را تحمل می کنند. زیاد تحمل کردن و صبور بودن خوب نیست باعث می شود مسئولین آنطور که باید توجهی به شهر نداشته باشند.
افق کویر اگر یک روز به شما پیشنهاد داده شود که نماینده مجلس شوید می پذیرید؟
خیر، اصلاً در کارهای سیاسی و دولتی دوست ندارم دخالت کنم.
افق کویر کی از مشکلاتی که در شهرستانهای بافق، بهاباد و ابرکوه هست کمبود پزشک متخصص هست در این زمینه چه پیشنهادی به مسئولین دارید؟
علت این که پزشک در یک مکان ماندگار نیست کمبود امکانات برای خود پزشک و خانوداه وی نیست و دوم اینکه امکاناتی کاری موجود نمی باشد؛ چند سال پیش که به بافق آمدم متخصص بیهوشی در بیمارستان بافق نبود. جذب متخصص با هزینه کردن روبرو است. در اختیار گذاشت امکانات لازم برای هر تخصص از ضروریات هست. تجهیزات پیشرفته بیمارستان برای یک پزشک باعث می شود اعتماد به نفس وی بالا رود.
افق کویر حرف پایانی؟
افتخار می کنم که پسوند بافقی دارم بر خلاف دوستان و همکاران که قسمت آخر نام خانوادگی شان را برداشتند. این کار را نکرده و نخواهم کرد. همشهریانم را دوست دارم از آنها معذرت می خواهم و متأسفم که نتوانستم در خدمت آنها باشم؛ امیدوارم که مردم بخواهند تا وضعیت شهر بهتر از این که هست شود. لیاقت مردم بافق خیلی بیشتر می باشد. قول می دهم که بالاخره به بافق برگردم و سالهایی را در خدمت آنها باشم.


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۷۲
برچسب ها:
دیدگاه ها
ابوالفضل این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 - 1:15 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

خوشحال می شم وقتی یه یکی از همشهریانم پیشرفت کرده و هنوز ریشه خودش را فراموش نکرده است،امیدوارم همیشه و در همه حال موفق و موید باشید.

بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 - 2:35 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سرکار خانم حیدری شما یک افتخار برای با فق بوده واز خدا موفقیت در کارهایتان را تا رسیدن به هدف اصلی که خدمت به مردم است را دارم

همشهری این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 اردیبهشت 1394 - 6:35 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

کی دیگه برمیگردی زمانی که دستت میلرزه ودیگه نمیتونی کارکنی.

سلام این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 - 12:38 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام خانم دکتر خدا خیرت بده زودتر بیا که حدالقل به یک نگاه پزشک بومی محتاجیم .

بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 - 8:54 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

بنده نیز از پیشرفت ایشان خوشحالم وامیدوارم بیشتر موفق باشند.

جواد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 - 8:54 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

دکتر جون بنده از پیشرفت شما خیلی خوشحالم ولی نمیدونم چرا هر که سرش به تنش ارزید یا خودش میره یا میبرنش یا بیرونش میکنند
ما مردم میمونیم وحوضمون . شما هم برو خوش باش.شما هم اگه شهرت رو واقعا دوست داشتی حد اقل یه چند سالی رو میموندی بعد میرفتی .البته تا حالا هر چقدر در خدمت همشهریات بودی از این به بعد هم خواهی بود

مریم این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 7 فروردین 1395 - 9:04 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام خانم دکتر عزیز و مهربان
هرجا که هستید دست خدا به همراهتون بزرگوارید و شایسته احترام.

You cannot copy content of this page