در محضر انسان کامل – قسمت دوم – شهادت
در بیان شهادت و آن سه نوع است:
شهادت عوام مردمان و آن تقلید محض باشد.
و شهادت علما و آن به استدلالات و براهین متعلق باشد.
و شهادت عرفا و آن استنطاقی باشد بعد از استهلاک. کما قیل مستهلکون بقهر الحق قدصمتوا و استنطقوا بعد فناء بتوحید.
و در این مرتبه سر شهدالله انه لا اله الی هو روی نماید و صورت کفی بالله شهیدا چهره گشاید.
و گفته اند که حقیقت شهادت که اول بنای مسلمانی بر آن است گواهی دادن بود به افعال و اقوال بر سر عقیده خود.
چون گواه دو باید پس مجرد قول بی فعل کافی نیست.
و چون گواه را تزکیه باید کرد تا قولش به محل قبول رسد، سالک را لازم باشد در تزکیه اقوال و افعال که گواهی پر نکویی و سریره حزاز قول و فعل نیکو مسموع نیفتد کما اشار المولوی قدس سره:
ما درین دهلیز قاضی قضا ***بهر دعوی الستیم و بلی
که بلی گفتیم و آن را ز امتحان ***فعل و قول ما شهودست و بیان
از چه در دهلیز قاضی ای گواه ***حبس باشی ده شهادت از پگاه
زان بخواندندت بدینجا تا که تو ***آن گواهی بدهی و ناری عتو
از لجاج خویشتن بنشستهای *** اندرین تنگی کف و لب بستهای
تا بندهی آن گواهی ای شهید *** تو ازین دهلیز کی خواهی رهید
یک زمان کارست بگزار و بتاز *** کار کوته را مکن بر خود دراز
خواه در صد سال خواهی یک زمان ***این امانت واگزار و وا رهان
برگرفته از کتاب لب لباب مثنوی
اثر عارف کامل و محقق واصل مولانا ملا حسین کاشفی
اینکه گفتی یعنی چه؟!!!
ای بابا مطلبی در حد فهم مخاطب بگذارید…
فکر نمی کنم ملاحسین کاشفی این کتاب را بر درج در سایت خبری نوشته باشد….