در محضر انسان کامل – قسمت چهارم – طهارت
در بیان طهارت. و آن در ظاهر، رفع حدث و خبث باشد.
به اصطلاح اهل باطن، نگهداشت حق است مربنده را از مخالفت.
خواه بحسب صورت از تعلق به معاصی مباشرت آن و صاحب این مقام را طاهر الظاهر گویند.
خواه بحسب معنی از وساوس و هواجس و میل به مناهی و صاحب این مرتبه را طاهر الباطن خوانند.
اما این که ظاهر و باطنش محفوظ باشد از آلایش معاصی و مصون بودن از تعلق به خواطر معاصی، نه ظاهرش را اشتغال به مخالفات و نه باطنش را میل و التفات، او را طاهر الجمعیة خوانند.
از این مرتبه بالاتر طاهر السر باشد. و آن بندهای است که طرفة العینی از حق تعالی غافل نباشد.
و اینجا سخن در آن است که سالک باید که به طهارت ظاهر قناعت نکند و از طهارت باطن که اصل است غافل نشود تا به مرتبهای رسد که بحقیقت طهارت که آن طهارت است از دید طهارت، برسد که ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین کما اشارالیه المولوی:
این نجاسهٔ ظاهر از آبی رود *** آن نجاسهٔ باطن افزون میشود
جز به آب چشم نتوان شستن آن *** چون نجاسات بواطن شد عیان
چون نجس خواندست کافر را خدا *** آن نجاست نیست بر ظاهر ورا
ظاهر کافر ملوث نیست زین *** آن نجاست هست در اخلاق و دین
این نجاست بویش آید بیست گام *** و آن نجاست بویش از ری تا بشام
بلک بویش آسمانها بر رود *** بر دماغ حور و رضوان بر شود
مدتی حس را بشو ز آب عیان *** این چنین دان جامهشوی صوفیان
چون شدی تو پاک پرده بر کند *** جان پاکان خویش بر تو میزند
مظهر غفران اویند اولیا *** رحمت اهل خصوصند انبیا
از خدا گیرند رحمت دم به دم *** تا فرو شویند ما را از اثم
برگرفته از کتاب لب لباب مثنوی
اثر عارف کامل و محقق واصل مولانا ملا حسین کاشفی