حالی به حالی می شوم پشت خیالاتت
حال پریشان و مشوش دیده ای یا نه؟
یک عاشق رنجور و سرکش دیده ای یا نه؟
حالی به حالی می شوم پشت خیالاتت
دیوانه در هنگامه ی غَش دیده ای یا نه؟
در آینه گاهی، نگاهی کن به طنّازی
آیا بشر همچون پَریوش دیده ای یا نه؟
بشنو صدای ساز و آواز درونم را
آیا نوا اینگونه دلکش دیده ای یا نه؟
قدری “نفس” را پر بده سوی اقاقی تا…
گویم که عشقت را در آتش دیده ای یا نه…؟!
آتش نمی سوزاند هرگز پاکبازان را…
آیا مصلای سیاوش دیده ای یا نه؟
س. ایزدیان
با سلام و خسته نباشید شعر زیبا و با مفهومی بود.
عااااااالی بود