خانواده

دسته: عمومی
یک دیدگاه
سه‌شنبه - 27 دی 1390

امروز هم مثل همه روزهای دیگه داشت می گذشت با این تفاوت که من یه خورده زودتر از سر کار اومدم یه کار بانکی داشتم . سر کوچه که رسدم بچه ها رو دیدم که کیف هاشون رو انداخته بودن روی کولشون و با چه نشاطی می رفتن خونه یک دفعه من  رو هم بردن به اون روزها گذشته. تو کوچه پس کوچه های ذهنم رفتم تا رسیدم به دبستان، چه روزهای قشنگی بود راستی شما هیچی از اون روزها یادتون مونده ؟از شیطنت ها از بازیهای بچگی از درس هایی که خوندیم: تصمیم کبری ،چوپان دروغگو ،دهقان فداکار ،خانواده آقای هاشمی ؟آره دیگه خانواده آقای هاشمی نمیدونم فکر کنم اسم کتابش علوم اجتماعی بود یا مدنی ولی مطمئنم سال سوم دبستان بود این رو خوب یادمه اون روزها شاید کمتر به این فکر می کردیم که این قصه و درس اجتماعی ،چه ربطی به هم دارن ولی حالا که فکرش رو می کنم ربطش رو می فهم . ربطش به اینه که ما تو اولین جامعه ای که وارد می شیم خانواده هست ولی حیف که اون روز که این درس رو می خوندیم غرق تو بازی های بچگی بودیم و حالا هم که بزرگ شدیم تو دود و سر و صدای دنیای ماشینی گم شدیم و یا تحصیل کرده شدیم و روشنفکر که یادمون از قصه آقای هاشمی نیست .علی آقا دوست همکلاس دوره ابتدایی من ،آقای مهندس تو که معدلت همیشه 20بود درس اجتماعی رو هم 20گرفتی جون من برو یه بار دیگر درس اول اجتماعی سال سوم ابتدایی رو بخوان، یادته نوشته بود (آقای هاشمی کارمند اداره پست است او علاوه بر کار بیرون برای خانه خرید هم می کند ودر کارهای منزل نیز به همسرش کمک می کند مادرش نیز با آنها زندگی می کند )آقای مهندس آن روز می خواستن اینجور به ما یاد بدن که خانواده آجر بنای یک جامعه هست می خواستن بگن که خانواده چیه و باید چه شکلی باشه علی آقا تو در کنار مادرت ،مادرت کنار بچه هات وخانمت میشین یه خانواده. حالا آوردن مادر تنها ت پیش خودت پیشکش، وسط این همه جلسه و سمینار و پاتوق های شبانه با دوستات و همکارات مادرت رو گم  کردی برو یه وقتی واسه مادرت بزار .پیشرفته شدی چای تو چای ساز می خوری ولی چای سر سماور مادر مزه دیگه ای داره و شما طاهره خانم ،شما که کلی درس خوندی شدی خانم دکتر .خانم آقای مهندس تو هم که یادت رفت چی خوندی حالا که دکتر شدی و این همه چیزی یاد گرفتی کاش طاهره خانم زن آقای هاشمی رو از یاد نمی بردی کاش تو هم مثل او بودی تو هم که یادت رفته توی اون روز خانم معلمت چی گفت و تو اون درس چی خوندی می خوای یادت بیارم نوشته بود (طاهره خانم علاوه بر کارهای خانه خیاطی هم می کند و در آمدش را صرف مخارج خانه می کند .مادر بزرگ هم گاهی به طاهره خانم در آشپزی کمک می کند .)خانم دکتر ،عروس خانم برو یه بار دیگه اجتماعی سال سوم ابتدایی رو بخون اون وقت دیگه نگو پول خودمه ،خودم زحمت کشیدم وظیفه من نیست ،به من چه که نداری ،آن علی آقا شوهرته شماها یه خانواده هستین .دیگه اون پیرزن رو نرنجون نگو دخالت کرده تو کارم نگو قدیمی فکر  می کنه نگو سلیقه اش با امروزی ها جور در نمی آد بگو کمکم می کنه. ما همون طاهره خانم سوم ابتدایی رو دوست داریم.

 

احسان مراددشتی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۳
برچسب ها:
دیدگاه ها
محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 27 دی 1390 - 10:52 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

چه فایده همه این ها رو نوشتی دارن از کتاب سوم ابتدایی حذف می کنن .
چون صلاح دونستن خونواده ای نباشه
باز ممنون.
یاد دوران ابتدایی اون هم تو روستا . یادش به خیر

You cannot copy content of this page