شهدی که تلخ کردند !!!
این سوال که چرا نمی شود یک کاری را تا آخر، درست و حسابی انجام داد، همواره در ذهنم بوده است. چرا عده ای اصرار دارند تلخی بر کام و دهان مردم باقی بگذارند؟ چا کارهای خوب و قابل تقدیر را با بی حوصله گی و عدم نظارت؛ به مذاق مردم زهر می کنیم؟
پروژه گازرسانی به بافق از آن دست کارهای ارزشمندی است که درحال انجام است_ اگرچه بسیار دیر این عمل صورت گرفته است_ اما همین کار خوب با ندانم کاری و عدم انجام صحیح آن توسط پیمانکاران ضعیف، بجای دعاگویی به جان مسئولانش، به آه و نفرین برای آنان بدل شده است.
یک ماه پیش گازرسانان با سر و صدا و اهن و تلپ به محله ما وارد شدند_ و چه شوق ها که در دلها برنینگیختند_ همسایه ها خوشحال،که امسال در پناه شعله های رقصان و آبی گاز، بدون دود و دم نفت و گازوئیل، زمستان را سرمی کنیم. و شروع به کندن کردند و الان که یک ماه از آن زمان گذشته، هنوز، گرفتاریم و با کوچه ی زخمی و نشست کرده خود، سرمی کنیم و جالب آنکه کوچه و محله ای یک ماه پیش ما، بسیار بهتر و رو به راهتر از الانش بود.
چون در این مدت از نزدیک شاهد چگونگی کار بوده ام، نقاط ضعفش را خواهم گفت.
اول؛ در اینجور پروژه ها، آنکه دلش می سوزد، ساکنین محل هستند چون پیمانکاران، مهمانان چند روزه و چند ماهه هستند و بعد می روند اما این مردمند که باید مثلاً چهل سال دیگر در آن محله زندگی و رفت و آمد کنند. پیشنهاد می شود در هر منطقه یکی از اهالی را انتخاب کنند تا بدلیل آشنایی که با محله دارد و مهمتر از آن بخاطر دلسوزی، بر امور نظارت داشته باشد.
دوم؛ برخی از پیمانکاران با اندک وسایل و تجهیزات قصد انجام کار بزرگ دارند. من شاهد بودم که حتی یک غلتک بزرگ نداشتند و با وسیله ای که بیشتر به اسباب بازی شبیه بود، کار آسفالت را انجام دادند که بسیار وقت گیر شد و خوب هم از کار درنیامده است. و همین بضاعت اندک پیمانکاران باعث شد کاری که در نهایت میشد، ده روزه تمام کرد، الان یکماه است به پایان نرسیده. نمی دانم چرا این رویه ای نادرست در پیش گرفته شده است که از پیمانکارانی استفاده می شود که سرمایه ناچیزی دارند. چرا نباید پیمانکار چند ده ماشین سنگین داشته باشد که بطور همزمان، پروژه را بسرعت پیش برد؟ واگذاری امر عظیمی چون گازرسانی، به شرکت های پیمانکاری که همه ی سرمایه آنها چند دستگاه ماشین معیوب و کوچک است، جز آنکه با اتلاف وقت، خون به دل مردم کند و نارضایتی بتراشند، چه خاصیتی دارد؟
سوم؛ کندن چندین کوچه با هم، مشکل تردد برای اهل محله ایجاد کرد درصورتی که می شد نهایت دو، سه کوچه را کند و کار را به سرانجام رساند و بعد سراغ بقیه کوچه ها رفت.
چهارم؛ عدم نظارت دقیق بر چگونگی کار از دیگر مشکلات بود. شاهد بودم که ساعت 13 دو دستگاه کامیون آسفالت داغ خالی کرده و ساعت 21 آسفالت سرد شده را بدون قیرپاشی اولیه بر زمین می ریختند که اعتراض اهالی را بدنبال داشت و آسفالت هم هدر شد.
پنجم؛ تعلل در نظافت کوچه بعد از اتمام کار، می تواند خستگی را در تن همه، چه زحمت کشان،چه اهالی، باقی بگذارد.
درهرصورت تشدید نظارت لازمه هر کار عظیمی است.
از ما و محله چهارپرگار که گذشت و زخم گاز بر تن کوچه و محله ما ماند و تا سالها هم موجب زجر و زحمت ما خواهد بود، اما امیدوارم مسئولان و پیمانکاران گاز رسانی به بافق کاری نکنند که شهد شیرین این نعمت _ که بافقی ها سالها منتظر نزول اجلالش بودند_ به کام مردم بافق ، تلخ شود.
ممحمد علی پور فلاح
همین که هست می خوای بخواه نمی خوای نخواه .
بهتر از این نمیشه کار انجام داد
معلوم نیست بعضی ها از کدام ضدانقلابی پول می گیرند تا بیایند سیاه نمایی کنند .
همین از سر شما هم زیادیه .