شب یلدا، “دو بیتی خوانی” بزرگترها برای کوچکترها

دسته: عمومی
۳ دیدگاه
دوشنبه - 30 آذر 1394
شب یلدا نخستین شب زمستانی و شب آخر ماه پاییز ، بلندترین شب سال است.
اجداد و نیاکان ما این شب را به جشن در گرد آتش پرداخته و از میوه های از جمله هندوانه، خربزه، انار و انگور تناول می کردند. اعتقاد بر این بود که هندوانه یادآور گرمای تابستان و فر نشاندن عطش است.
شب یلدا در بافق به “شب چله” معروف و دارای پیشینه دیرینه ای است. مردم در این شب در شب نشینی طولانی در منزل بزرگان طوایف خود شرکت می کردند. و به استقبال نخستین روز از سردترین فصل سال می رفتند.
عباسعلی رنجبر که دارای 73 سال سن می باشد در خصوص آداب و رسوم گذشتگان در شب یلدا به خبرنگار ما این چنین می گوید: در قدیم الایام در بین گذشتگان انجام برخی آداب و رسومی مرسوم بود. خانواده ها در این شب میوه هندوانه ، خربزه و انار تهیه می کردند کوچکتر ها با حضور در خانه بزرگترها و جمع شدن بر زیر یک کرسی شب را سپری می کردند.
1
وی ادامه داد: کرسی میزی بود که در زیر آن زغال قرار می دادند و بر روی آن لحافی بزرگ می انداختند و افراد خانه با قرار دادن پاهای خود بر زیر پتو احساس سردی نمی کردند. گاهی اوقات هم در خانه هایی که منقل نبود وسط اتاق گودالی حفر می شد و داخل آن آتش می ریختند و این چنین کرسی درست می کردند.
او عنوان می کند: یکی دیگر از رسوم های زیبای گذشتگان در شب یلدا، “دو بیتی خوانی” بزرگترها برای کوچکترها بود. بیان خاطرات قصه گویی ، شعر خوانی از دیگر رسم و رسومات آن روزها بود . ” فال گوشو” از دیگر کارهایی بود که انجام می شد. “فال گوشو” به این معنا است که دختران مجرد هنگام خواندن دو بیتی پشت درب اتاق برای همسر آینده خود و فردی که خاطر خواه آنان بود نیت می کردند و منتظر بیت خوانی می شدند.
رنجبر به غذای مخصوص این شب در قدیم اشاره کرد و بیان می کند: در گذشته طبخ آش “تکی” یا پلو “تکی” از دیگر رسوم بود. اگر خانواده ای دستش به دهانش می رسید در پلو تکی خود مقداری گوشت نیز می ریخت. شیر برنج از دیگر غذای بود که در آن زمان طرفداران ریادی داشت.
وی می افزاید:. دید و بازدید کوچکترها از بزرگترها و اقوام موجب صمیمی تر شدن افراد خانواده ها با یکدیگر و همچینین به جای آوردن صله رحم در بین فامیل ها می شد.
5
فتح ا.. فلاح که عمری در شغل بنایی مشغول بوده است در این رابطه می گوید: در کنار هم بودن و به اصطلاح ما بافقی ها دور هم جمع شدن از رسم و سنت شب یلدا بود. مادربزرگ تخمه خربزه و پسته را شور می داد.(بو دادن) . هندوانه، انار، انگورو آجیل را در سینی مسی بزرگ گذاشته و بر روی کرسی قرار می گرفت تا همگان از آن بخورند. “لحاف” بزرگی بر روی کرسی بود به گونه ای که تمام اعضای خانواده برای گرم کردن خود پاها را زیر لحاف قرار می دادند.خواندن دوبیتی از جمله “مرغی بودم در شاخه پسته فلک زده بالم شکسته ……..
غبار بی کسی بر من نشسته
یا الا لوک سیاه با تو قنده بزن جو نون که نای من در نایبنده
گل سرخم چرا رنگت شده زرد مگر باد خزون اومد تو رو زد
برو باد خزون که برنگردی که رنگ گل انارمو را تو کردی زرد مرسوم بود.
2
سید محمد فاطمی خادم آستان مقدس امامزاده عبدالله در این باره تصریح می کند: بزرگترین شب سال به شب یلدا یا همان ” شب چله ” بافقی ها معروف است. در قدیم شلغم و آش توسط مادربزرگ ها طبخ می شد و در اطراف کرسی آن را می خوردند. یادم هست بزرگترهای فامیل قصه های گذشتگان را تعریف می کردند. و کوچکترها نیز با شوق و اشتیاق زیاد به آن گوش فر می دادند. منقلی پر از آتش زیر کرسی قرار می گرفت و لحاف یا پتویی بزرگ روی آن می انداختند تا ازاین طریق بتوانند اتاق خود را گرم نگه دارند. “شیر گندم”، “آرد بریزو” کنف بو داده از شیرینی آن روزگار بود. آجیل هم تخمه، بادام ، انجیر خشک بود. پسته در آن روزگار زیاد نبود.
3
سید رضا متولی معروف به آقا رضا که 62 سال هم سن دارد و بازنشسته شرکت سنگ آهن است می گوید: یکی از آیینی که آن زمان رسم بود جشن شبانه و بیداری تا بامداد بود. خوراکی های زیادی برای بیداری دراز مدت تدارک دیده می شد. خوراکی هایی به رنگ سرخ چون شب یلدا را سرخ ترین شب سال می دانستند.
وی ادامه داد: مصرف میوه هایی مثل هندوانه، انگور،سنجدو… به این معنا بود که زمستان در سراشیبی افتاده و به فصل بهار نزدیک و نزدیکتر می شویم. خوردن تخمه هندوانه، بادام، نخود برشته و گندم و بو داده معمول بود. و در رسم مردم بافق آن شب شلغم و کله پاچه هم پخت می شد.
4
فتاحی که کارش شترداری بود در جمع دوستان خود که روزگاری را سپری کرده اند شروع به دوبیتی خوانی نساء کرد. آی سر دستای نساء گل غنچه داره
شنیدم که نسایی بچه داره
جونم! ای سلام از من به “کل قربون ” رسونید
نسای پیراهنای سوسی بریده
بالای بلند که خیلی وقته بریده
عزیزوم سلام ازمن به گل “مدی” هم رساند نسای هم رختی بریده
نسایی خیمه زده پای دامنای کوه
که وای من رفتم منزل او
سلام من از “مدی” برسونید
گلی که کهنه شده کی می دهد بود
این پیرمرد که دلش هنوز گرمای جوانی را دارد در پایان این گفتگو بر دوستی و صمیمیت افراد خانواده ها و آشنایان تاکید کرد

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۸۳
برچسب ها:
دیدگاه ها
م فتاحی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 30 آذر 1394 - 10:54 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام
شخصی که فتاحی معرفی شده آقای عشق علی دهقانزاده می باشد
درضمن گزارش جالبی بود

رنجبر این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 30 آذر 1394 - 12:57 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام بر پدر بزرگ های مهربونی مثل بابای خودم که به خاطر لطف خوششون هر شب سال خونشون مث شب یلدا پر شور و نشاط و برای پارک ماشین دم در خونشون باید زودتر برسی

محمود این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 دی 1394 - 7:52 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

احسنت!فلسفه بزرگداشت آداب و رسوم سنتی ما دور هم جمع شدن و جویای احوال یکدیگر و احترام به بزرگتهاست ولی حیف که در بسیاری از خانواده ها تبعیض قائل شدن بین فرزندان باعث از هم پاشیده شدن جمع خانواده ها و قهر و….شده

You cannot copy content of this page