لبخند بزن، آقای صباغیان!
از آغاز جدال و رقابتهای انتخاباتی و حتی از قبلترها، تصاویری زیادی از محمدرضا صباغیان دیدهایم. در کشاکش تبلیغات انتخاباتی، ویدئوهایی از او در پشتیبانی از کارکنان سنگ آهن بافق در شبکههای اجتماعی میچرخید؛ عکسهایی از سخنرانیهای او در تجمعات و در میان عموم مردم دیده میشد؛ از حضور ایشان در خانه معتمدان محلی و شهری هم نماهایی دیدهایم. پس از پایان رقابت و اعلام نتایج هم عکسهایی از حضور در جشن مردم شهرهای حوزه انتخابیه منتشر شده است.
اما، همه این تصاویر و ویدئوها یک مخشصه بارز و به نظر من قابل بررسی دارند و آن اینکه، محمدرضا صباغیان، مرد قاطع و محکم و محبوب این روزهای ما، چهرهای عبوس به خود گرفته است؛ انگار که همیشه، ردی از عصبانیت در چهره اوست.
شکی نیست که مجلس و رقابت بر سر صندلیهای سبز آن، نیاز به قاطعیت و جسارت دارد و این قاطعیت باید همراه با جدیت باشد. پوشیده هم نیست که دفاع از حق با روحیه سازشکاری همساز نیست.
اما، امروز، روز پیروزی است؛ جدال تمام شده و کام مردم از برد، شیرین شده است. موسم تکاپو بر سر مبارزه تمام شده و موعد تقلا بر سر دفاع از حق مردم هنوز نرسیده است. پس چرا عبوسید آقای صباغیان؟
لبخند بزن برادر و معلم ما! هرگاه که برای ایستادگی بر سر حقیقتی پشت تریبون مجلس ایستادی، خشمگین باش. اما، در میان مردمی که با شور و شوق به استقبال شما آمدهاند، لبخند بزن جانا. شما که خود را از همین مردم میدانی، در شادیشان هم سهیم باش. چهره شما با تبسم زیباتر و شیرینتر است؛ لبخند بزن جناب صباغیان!
فراموش نکنیم که در فرداهای پیش رو و در هنگامه چانهزنی برای رفع مشکلات، در کنار قاطعیت، به لطافت هم نیاز هست؛ هر یک به جای خود.
پسنوشت: این نوشته، تنها حس من پس از دیدن عکسهایی است که در این مدت از جناب صباغیان دیدهام و قصد هیچگونه تعیین تکلیف یا هر نوع جسارت دیگری نداشتهام؛ به امید موفقیت ایشان.
عباس عسکری
کاملاً موافقم