سلول انفرادی چشم تو دیدنی است
سلول انفرادی چشم تو دیدنی است
طعمش برای حبس ابد هم چشیدنی است
نان وپنیر وسبزی و چایی آتشی
با سرخی لبان نجیب تو خوردنی است
گاهی که دل به مجلس ختم خودش رود
حرف رویِّ شعر قشنگت شنیدنی است
از درب کوچه باغ غزل رد شوی اگر
آلوچه های سرخ ردیفت تکاندنی است
جایی کنار بندر مهرت نشسته و …
پهلو گرفته ام به کناری که ماندنی است
ارکیده های شیطنتت پا بپای عشق
حتی درون خواب وخیالم فزودنی است
دکتر مرا چودید سر نسخه اش نوشت
قرص لطیف قافیه هایت جویدنی است
موج خیال سرکش و نازت به صفحه ام
با التماس چشمک ” باران” کشیدنی است
سید محمد میرسلیمانی بافقی متخلص به باران/
روز بزرگداشت فردوسی حماسه سرا و خیام بی همتا بر ادبا و شعرای عزیز مبارک
بازدید: ۹۶