سرداربسیجی بافقی که کومله وعراق برای سرش جایزه تعیین کرده بودند

دسته: عمومی
۲ دیدگاه
سه‌شنبه - 19 مرداد 1395

خبر درگذشت مرحوم اکبر خدامی دور از انتظار نبود ولی نمی دانم چرا هیچ وقت قدردان جوانانی که عمر و خونشان را برای دفاع از مملکت عزیزمان گذاشتند نیستیم و زود فراموششان می کنیم؟چرا آنان که داعیه نظام و انقلاب و دفاع مقدس را یدک می کشند در چنین مواقعی سکوت می کنند ولی برای به زیر کشیدن رقیب سیاسیشان همه فن حریفند؟

اینجانب ایشان را چند دفعه بیشتر در اوان جوانی ندیده بودم ولی با مرحوم پدرشان زیاد نشست وبرخاست داشتم وحیف است که جوانان امروز بافق سرداران شجاع معاصر شهرشان را نشناسند….
انگار همین دیروز بود که در اوان پیروزی انقلاب جوانی سرحال و قبراق با لباسهای خال پلنگی که مخصوص پارتیزانهای جنگهای نامنظم بود با سروریشی مشکی وبلند در بسیج بافق رفت و آمدی داشت وجز اولین گروه از جوانان انقلابی بافق بود که به دنبال ناآرامی های پاوه و سنندج که به غائله کردستان معروف شد برای سرکوب ضد انقلابیون که از جانب عراق هم حمایت می شدند به کردستان اعزام گردیدند.

شهید اکبریان و ابراهیمی از این عزیزان بودند اما در بینشان جوانی که خواب خوش را از چشم دشمنان انقلاب ربوده بود و در خط پاوه و سقز همه از شجاعت و رشادتش مو بر تنشان سیخ میشد همان جوان کوتاه قد و سرحال و چست وچالاک بافقی بود. او مرحوم اکبر خدامی بود.

پدرو جدش سالهای سال خادم امامزاده عبدالله (ع) بودند و فامیلی خادمی از آن نشان داشت.

کردها ذاتا جنگو و نترسند و جنگهای کردستان بیشتر پارتیزانی و درون شهری بود وکردهای شورشی از هیج جنایتی علیه پاسداران انقلابی فروگذار نبودند و سرهای زیادی در آن جنگها از بدن جدا و حتی سوزانده شدولی خط پاوه وسقز حکایتی جدا داشت وهرگونه تحرک وعملیاتی برای دشمن در آن حوالی آنقدر خطرناک بود که کومله و حزب بعث عراق به عنوان پشتیبانش جرات پا گذاشتن در آن خط را نداشتند چرا که فرماندهی آن خط استراتژیک با جوان بیست وچند ساله بسیجی بافقی به نام اکبر خدامی بود.

دشمن غدارتمام قوایش را برای به شهادت رساندش بسیج کرده بود ولی هیچگاه نتوانست به او دست پیدا کند لذا برای تحویل سرش جایزه تعیین کرد!!او در همین جنگها یک پایش را از دست داد و به افتخار جانبازی نایل آمدوبناچار به یزد بازگشت و به زندگی روزمره خود پرداخت ومتاسفانه کسی قدردان رشادتهای او نبودو در برهه ای مورد بی مهری های افزونی قرار گرفت.

تنها کسی که در کمال جوانمردی و بزرگواری به یاری و جبران جانفشانی های او همت گذاشت دوست و فرمانده گرانقدرمان جناب حاجی قنبر عزیز بود.

او با خانواده گرانقدری از اصفهان وصلت نمود و بیشتر ساکن یزد واصفهان بود.

از خداوند بزرگ برای روح ملکوتیش غفران و همجواری با شهدا و صالحین و برای بازماندگانش به ویژه فرزندان و برادران عزیزش صبری جمیل آرزو دارم.
سید محمد میرسلیمانی بافقی

 

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۴
برچسب ها:
دیدگاه ها
علي این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 20 مرداد 1395 - 7:55 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

خدا بيامرزدش باعث افتخار بافق بودخدا به خانواده اش صبر عطا نماييد

رنجبر این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 22 مرداد 1395 - 12:44 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

درود

You cannot copy content of this page