(عبرتخانه 2)بافق شاه تراش
بافقی ها مردم عجیبی هستند و بافق مرکز جمع اضداد!!
جمع اضداد؛ بنابه استدلال منطقیون محال عقلی است ولی انگار مردم بافق این قانون را چون خمیر عروسکهای سیاسی دردست می فشارند و هرروز عروسکی تازه را بر چوب تاریخشان می رقصانند.
البته عبرتخانه تاریخ ازاین بازی ها زیاد دارد.حاجی ابراهیم شیرازی که یهودی الاصل بود با زیرکی سیاسی توانست لقب اعتمادالدوله رااز آغا محمد خان قاجار بگیرد و حتی صدر اعظمی فتحعلیشاه راهم به دست آورد.او در به سلطنت رسیدن جعفرخان،لطفعلی خان،آغامحمدخان و فتحعلیشاه نقش عمده را داشت و در متن قدرت سیاسی ایران همیشه کبکش خروس می خواند! به شاه تراش “معروف شده بود ولی نهایت کارش ختم بخیر نشد. همین فتحعلیشاه چند سال بعد دستورداد ماموران حکومتی جاجی ابراهیم خان کلانتر و کلیه بستگانش رادر سراسرایران یافته و تا غره ذیحجه ۱۲۱۵ق. از پای درآورند!وفق دستور همه فامیلش را کشتند و فقط دوپسرش زنده ماندند که اولی را اخته و دومی را کور کردند!!
اوبه قدرت یابی تمامی این اعجوبه ها کمک کرد ولی نسلش را برانداختند.
چقدر بافق هم کمی یابیشتر شبیه حاجی کلانتر اعتمادالدوله شده!!وقتی رضاه شاه برای تمدن یابی به ترکیه رفت دوتن از ارتشداران بافقی او دردوطرفش حاضر بودند.ازدیگرسوشدیدترین حمله وضربه و اعتراض به ماحصل سفرش یعنی اجرای کشف حجاب توسط آیت الله بافقی (ره)صورت گرفت !
پایدارترین زمان در شکل گیری شخصیت امام خمینی (ره) دربعد از جوانی در دیدارهای خصوصی ایشان با آیت الله بافقی در شاه عبدالعظیم تهران که ظاهرا ماهانه یا هفتگی بود قوام یافت.
اصلا اگر آینده نگری و سماجتهای آیت الله بافقی در ماندن آیت الله شیخ عبدالکریم حایری در قم نبود مطمئنا مسیر تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران چنین رقم نمی خورد بویژه که جرقه انقلاب اسلامی از حوزه قم زده شد.
زمانی که مرحومه ربابه بافقی سفره صبحانه و ناهار وشام وچای سحرهای امام خمینی را می چیدونزدیکترین فرد در بیت سراسر امنیتی ایشان بود! محمدرضا شاه که به هیچ شهرستانی سفر نکرده بود مستقیما به بافق می آید ودر صف مستقبلیتش از یکی از بزرگان بافق که باعمامه ای سبز در جلوی خوشامدگویان است می پرسد این که بر سرتان است علامت چبست؟ ایشان می گوید نشانه سیادت است.شاه فکر می کرد عمامه سبز در بافق علامت گروه خاص یا مثلادرویشی است شاید هم تاکنون ندیده بود.نفر بعدی انگار مرحوم حجه الاسلام حاجی خلیل کارگران بوده که باکت وشلوار وکراوت و عمامه ای سفید در صف بزرگان برای خوشامد گویی ایستاده بوده .ازایشان هم می پرسد که برسر شما علامت چیست؟؟می گوید آخوندی! و جانثارم و همین موجبات اذیت و آزارش درپنج سال بعد و خلع لباسش می شود درحالی که او از ذاکرین مخلص و بی ریای اهل البیت(ع) بود.
در همین زمان که آیت الله صدوقی و خاندانش که از نوادگان دختری تقی خان بافقی است به عنوان سرسختترین دشمن شاه در استان یزدوقم حضور دارند شاه به بافق می آید هویدا و علم هم می آیند حتی لیلا فروهر برای آوازه خوانی به آهنشهر(خسرومهر ) می آید و شبی را با ده هزارتومان آنروزگار در کنار مدیر عامل وقت سنگ آهن مرکزی بافق به سر می کند!!.
سالها بعد که هنوز ربابه بافقی در اندرونی بزرگترین رهبر انقلابی قرن سفره می اندازد و تمامی بافقی ها بجز یکنفر به جمهوری اسلامی رای آری می دهند و جوان شجاع بافقی به نام اکبر خدامی در کوه های کردستان در دفاع از انقلاب اسلامی چنان شجاعانه می جنگد که شهیدصیاد شیرازی به او لقب شیر کوه های کردستان می دهد ودشمن برای سرش جایزه نقدی تعیین می کند و شهید تفکری خودرا برای باز کردن معبر حمله روی میدان مین می اندازد ،
آقای هاشمی رفسنجانی که خود داماد خانواده ای بافقی است در تلویزیون از اهانت به شهید بهشتی در بافق خبر میدهد !!
در همین زمانهاست که میز شام وزیر معدن و فلزات هاشمی در آهنشهر توسط عداه ای جاهل در هم شکسته می شود و تمامی طرحهای اقتصادی و جوار معدنی بافق تا سالهای دور از بافق می پرد!!این فرایند ادامه دارد تا اینکه آقای احمدی نژاد که احکام دانشگاهیش امضای دکتر برخورداری بافقی را در پایینش دارد و هاشم بافقی را دردفترش به نام آقای بافقی می شناسد در سفری به دارالشجاعه بافق ، غیرمستقیم ؛کاندیداتوری خودرا برای کارزار آینده ریاست جمهوری اعلام می نماید.
چرا ایشان جمع مردم بافق را برای چنین خبر خوشی انتخاب نمودند؟مردم بافق در اولین انتخاب ایشان برای ریاست جمهوری بالاترین رای را در کل ایران به وی دادند.استاندار وقت ایشان هم به پاس قدردانی نیروهای ضد شورشش را در اردیبهشت نود برای سرکوب مردمی که از ظلم و تبعیض مرکز استان به ستوه آمده بودند به مهمانی بافق فرستاد و ازخجالت زن ومرد و کودک بافقی در آمدند!!
همین مردم بافق دردوره بعدی باز در مقیاسی کمتر بالاترین رای را به رقیب مخالف همفکران آقای احمدی نژاد در ریاست جمهوری دادند ودر انتخابات مجلس شورای اسلامی با همتی ستودنی یکی از مدیران همفکرشان را در آخر خط زمینگیر نمودند و حالا چند ماه بعد از آن با هلهله و خوشحالی شخص ایشان را در بغل گرفته و خوشامد می گویند؟؟!!.
دلیل اینهمه موضع گیر های متعارض مردم بافق درچیست؟؟
علت را باید استاندار محترم ردیابی و ارزیابی نمایند ولی یک نقطه مشترک در تمام این فرازونشیبها وجود دارد و آن رشد و توسعه شعور سیاسی مردم بافق است که در اوان انتخابات مجلس هم بدان اشاره کرده بودم.
مردم بافق فقط در پی حقیقت اند واز درد بی عدالتی و نابسامانی های مدیریتی هرازگاهی سر بر سینه دلداده ای می گذارند تا شاید اندکی آرام گیرند و هم دل و هم زبانی بیابند.
بافقی ها با همه کس دوستند و با همه کس بی وفا !این عین جمله ایست که ظاهراصاحب تاریخ گیتی گشا دردویست سال پیش در مورد محمد تقی خان بافقی آورده ولی انگار خوی بسیاری از بافقیان چنین است.
فقط خدا کند که مردم بافق دروسط این معرکه گیریهای سیاسی گروگان اهداف سیاسی و حزبی نشوند که سرنوشت حاجی کلانتر اعتمادالدوله تکرار ناشدنی نیست.
سیدمحمد میرسلیمانی بافقی
ممنون از مقاله زیبای تاریختان. متاسفانه بزرگان سیاسی بافق سیاسی کا نیستند بلکه سیاسی بازند و آلت دست سیاسیون بالا دستی و براشون منافع شهر مهم نیست. بافق نابود شود کار سیاسی بازی این آقایون پیش برود.