دست از سر وحشی بافقی بردارید
چند روزی است اخباری در سایت های گوناگون منتشر شده که مایه شگفتی بسیاری از مردم را فراهم نموده است . نمی دانم از این خبر شاد باشم یا گله مند! بزرگوارانی که با معاون محترم وزارت فرهنگ و ارشاد دیدار می کنید ، آیا بافق ما هیچ نگرانی فرهنگی ندارد که در صدد رفع آن باشید؟ زمانی که هنوز کاملاً مشخص نیست آرامگاه وحشی بافقی کجاست چگونه می خواهید قبرش را منتقل کنید؟
مردم ما شاد می شوند، چون ساده هستند، پاکند ، به شما اعتماد دارند چرا با احساساتشان بازی می کنید ؟ آنها می اندیشند حرفتان از سر دانش است .
چندی پیش «سخندان»، خواهرزاده 95 ساله فرخی یزدی که ساکن آمریکاست ، برای احیاء خانه تاریخی داییاش به یزد سفر کرد. می گویند حافظه این مرد 95 ساله پرده از راز اختفا محل دقیق قبر وحشی بافقی برداشته است . ایشان گفته اند زمان تخریب آرامگاه وحشی 12 یا 13 سال داشته و می داند محل خاکسپاری وحشی بافقی کجاست ، خدا را شکر . گویا محل دقیق آرامگاه زیر خیابان امام، سه متری کوچه آرُک، آخر پیادهرو، روبروی مقبره امامزاده شاهزاده فاضل است.
خوب می گوئیم این نشانی ها درست، گفته های یک فرد شد سند ما . محل مورد اشاره را حفاری می کنیم قسمتی از خاک را بر می داریم می آوریم بافق ،خاک می کنیم هر کس آمد می گوئیم وحشی روزی در این خاک خفته است . بزرگواران ، نشانی خانه اش را که می پرسند کجا را آدرس می دهید؟ خانه وحشی نزدیک مسجدجامع بود ویرانش نمودیم . به یادش خانه ای آن طرف تر مهیا کردیم و سند به نامش زدیم . پس از سالها مجسمه ای ساختیم نه در شأن آن بزرگوار و در خیابان اصلی شهر نصب کردیم . این همه کارهای ماست برای وحشی بافقی البته کنگره ای هم به یاری شرکت سنگ آهن برگزار گردید .
نمی گویم آنجا که نشانی داده اند آرامگاهش نیست، شاید باشد می گویم آرامشش را بر هم نزنید. بگذارید وحشی هر کجا رفته همانجا بخوابد . این شعر را حتماً شنیده اید :
ایا آفتاب معلا جناب که از سایهات آسمان پایه جوست
در اظهار انعام حکام بافق سخن بر لب و گریهام در گلوست
در آن ده مجاور شدم هفت ماه نپرسید حالم ،نه دشمن نه دوست
جواب سلامم ندادند باز از آن رو که اطلاق دادن پراوست
وحشی روزگاری با پای خود آمده بود بماند، بی وفایی دید و رفت جایی را انتخاب کرد زیست و خفت . خدایش بیامرزد روان او با ماست کارهایمان را می بیند خواسته هایمان را می فهمد ، وعده هایی که به مردم داده اید را می داند، اگر یک روز با دل خونین ما را ترک کرد روانش امروز به خاطر آنچه برایش انجام داده ایم شاد است اما چیزهای دیگری آزارش می دهد ، وقتی میراث فرهنگی شهر بافق بی محابا نابود می شود، به مرور هویت ما، هستی معنوی ما پشت نام ها و دلایل مختلف از بین می رود . وقتی جوانان شهر ما در جاده وحشتناک بافق تلف می شوند، وقتی از زور بیکاری شیشه ای می شوند و خرابه ای می یاند برای رفع خماری آن هم در خرابه های قدیمی که پیگیر بازسازیش نیستیم، آن وقت است که روان وحشی بافقی آزرده می شود . وقتی می بیند مردمش در تنگنای بی وفایی ها و بی توجهی ها گرفتارند ، وقتی می بیند حق شهرش آن گونه که باید ادا نشده است ، بگذارید وحشی بافقی همانجا که خوابیده بخوابد روانش را دریابید مردمش را دریابید .
وقتی مسئولین محترم را می بینید ، از کاستی های بافقی بگوئید . وحشی بافقی جهانی است تا ابد نام بافق را با خود دارد نگذارید اینگونه میراث شهرش از بین برود و در آینده فقط نام بافق بماند .
عالیه نقیب الذاکرین بافقی(مهرگان)
احسنت مطلب شما بجا بود .اقایان بروند عامل به گفته هایشان باشند . شغل ایجاد کنید برای جوانهایتان .وقتی روی صندلی مسئولیت تکیه زدی حواست باشد وبرای رضای خدا زحمت بکش