دو روی یک سکه ؛ سکه سیاه سنگ آهن خوب ؛ سنگ آهن بد
دو سه روز پیش با حضور نماینده مردم بافق در مجلس شورای اسلامی ؛ اعضای بومی کارگروه مطالبات مردمی در موضوع صورتجلسه معروف 93/6/9 به صرافت برگزاری نشستی افتادند که با دعوت از فرماندار و مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی بافق به منظور بررسی موارد و مشکلات عدم اجرای پاره ای از بندهای این صورتجلسه در پشت درهای بسته برگزار شد و دوستان خبرنگار و گزارشگر گلایه داشتند که چرا این جلسه بدون دعوت از آنها برگزاری می شود و به مردم در این خصوص گزارش داده نمی شود.
هر چند پس از اتمام این نشست ؛ برگزاری آن در زمره جلسات اداری معرفی گردید و نه جلسات گزارش دهی به افکار عمومی، لیکن گلایه ها و نارضایتی ها از قبل برگزاری این نشست در فضای مجازی و تعدادی از سایت های خبری بافق مشهود و محرز گردیده بود آنهم نه فقط در سطح کارکنان سنگ آهن که بالطبع قشر عظیمی از مردم بافق را در برمیگیرند بلکه در سطح جامعه بافق همه اقشار به گونه ای دغدغه حقو ق و مزایای سنگ آهن را داشتند و هنوزم دارند که به آن میتوان حواشی دیگری را افزود و اصل موضوع سنگ آهن و کارخانجات جوار معدنی آن را تحت الشعاع افتادن آتشی در نیستان دانست که افق کویر در شماره اخیر خود به آن پرداخت و مبحث سهام ترجیحی عنوان شده از سوی یکی از اعضای شورای شهر بر گرمی و داغی آتش آن دمید.
اینکه آقای حاج جواد عسکری کیست و چه شد که در سال 90 با آنهمه درخواست عمومی و پارچه ها نوشته ها تا نیمه راه آمد ولی حکم مدیرعاملی به نام شخصی زده شد که هنوز پایش به جلسه معارفه نرسیده و بر صندلی ننشسته مجبور شد از در دیگری برود موضوعیست که در این نوشتار نمی گنجد و تنها میتوان اشاره نمود که سنگ آهن بافق و چغارت پس از اسرافیل احمدیه دیگر کشش و توان پذیرش مدیر عامل غیر بومی را نداشت و مردم نیز با خاطرات خوب برجای مانده از دوران مرحوم دهستانی در صدد داشتن مدیرعاملی بودند که اولا بومی باشد و بافقی و ثانیا از خاک سنگ آهن خورده باشد.
هر چند نویسنده بر این عقیده است که آمدن دکتر یاراحمدی و پذیرفتن مسئولیت از سوی ایشان مسکنی بود بر زخم های ناشی از مدیر عاملی اسرافیل احمدیه لیکن ایشان(دکتر یاراحمدی) مرد علم است و دانش؛ و از سرمایه های بی بدیل و منحصر بفرد بافق که یا نمی بایست بیایند و یا اگر بنا به شرایط زمانی ومکانی آن موقع تصمیم خویش را بر آمدن و پذیرش مسئولیت مدیرعاملی گذاشتند تا آخر می ماندند و استعفا نمی دادند.
پس از گذشت قریب به یکسال و در آن شرایط حاج جواد عسکری که همواره در نظر مردم همراه و همقدم مرحوم دهستانی بود با ذهنیت خوب کارکنان نسبت به ایشان و استقبال عمومی مجددا به صحنه آمد و مدیر عامل سنگ آهن بافق شد به منظور سامان دادن به چغارتی که بر اساس نظرات کارشناسان کف گیر آن به ته دیگ خورده است و دیگر نه از سنگ آهن با عیار بالا چندان ذخیره ای و در میدان رقابت با همردیفان داخلی اش مانند چادرملو و گل گهر حرفی برای گفتن و نه چندان سنگ با کیفیت بالاتری برایش باقی مانده که بتواند پز آنرا بدهد و یکه تاز فروش به بازار داخل و فولاد مبارکه باشد و نه حتی در بازار جهانی ؛ صادرات آن به چین و ماچین صرفه اقتصادی داشت.
بنابراین تنها راه برای باقیماندن و زنده ماندن برند چغارت و سنگ آهن بافق؛ تلاش برای ایجاد کارخانجاتی بود که هر چند دیر برای ساختش به فکر افتاده اند لیکن میبایست از گودال آبدار چغارت دود فولاد و گندله و کارخانجات جوار معدنی به هوا برخیزد تا بتواند بافق زنده نگه دارد و با تلاش مضاعف بر روی پاهای شکسته خویش بایستد و دومرتبه بال و پر گیرد.
با این تفاسیر و در این اوضاع و احوال حاج جواد عسکری پای در میدانی گذاشت که میدانست بافق و بافقی ها به خوبی او را میشناسند و انتظار داشت که به عنوان فرزند خویش به کمک و یاریش بیایند و عده ای هرچند قلیل با اهداف خاص تعریف شده برای خودشان دست از لجاجت دوران مرحوم دهستانی و قبل از آن بردارند و لااقل اگر نمی توانند در پایان عمر چغارت سکوت نمایند و چوب کج فهمی خویش را بر دل و دنده مردم نکوبند و از آنها سپر بلایی نسازند که جز ضرر و زیان برای بافق نداشته و نخواهد داشت و از سویی میز پذیرایی وزیر را در کنار دریاچه آهنشهر بهم نریزند و دیگر هیچوقت و نگویند که ما نه گاز می خواهیم و نه آب فقط فلانی باید برود تا بافق آرام گیرد.
بگذریم.
حاج جواد عسکری در ابتدای مدیر عاملیش بر مجموعه سنگ آهن بافق ؛ مهمترین رئوس برنامه های خویش را در جهت ساماندهی به وضعیت چغارت و تلاش برای ایجاد و گسترش کارخانجات جوار معدنی عنوان نمود و تنها درخواستش این بود که به او اعتماد کنند و فرصت بدهند تا بتواند در این مسیر با خیال آسوده گام بردارد و تلاش نماید.
اینکه در این مدت چه به حال سنگ آهن آمد و چه ها شد که فروش سنگ نه در بازار جهانی مقرون به صرفه اقتصادی بود و نه در داخل که تولید آن تحت تاثیر قیمت فولاد و قیمت بازار جهانی آن به زیر ده دلار در هر تن رسید.
هر چند پس از اتمام این نشست ؛ برگزاری آن در زمره جلسات اداری معرفی گردید و نه جلسات گزارش دهی به افکار عمومی، لیکن گلایه ها و نارضایتی ها از قبل برگزاری این نشست در فضای مجازی و تعدادی از سایت های خبری بافق مشهود و محرز گردیده بود آنهم نه فقط در سطح کارکنان سنگ آهن که بالطبع قشر عظیمی از مردم بافق را در برمیگیرند بلکه در سطح جامعه بافق همه اقشار به گونه ای دغدغه حقو ق و مزایای سنگ آهن را داشتند و هنوزم دارند که به آن میتوان حواشی دیگری را افزود و اصل موضوع سنگ آهن و کارخانجات جوار معدنی آن را تحت الشعاع افتادن آتشی در نیستان دانست که افق کویر در شماره اخیر خود به آن پرداخت و مبحث سهام ترجیحی عنوان شده از سوی یکی از اعضای شورای شهر بر گرمی و داغی آتش آن دمید.
اینکه آقای حاج جواد عسکری کیست و چه شد که در سال 90 با آنهمه درخواست عمومی و پارچه ها نوشته ها تا نیمه راه آمد ولی حکم مدیرعاملی به نام شخصی زده شد که هنوز پایش به جلسه معارفه نرسیده و بر صندلی ننشسته مجبور شد از در دیگری برود موضوعیست که در این نوشتار نمی گنجد و تنها میتوان اشاره نمود که سنگ آهن بافق و چغارت پس از اسرافیل احمدیه دیگر کشش و توان پذیرش مدیر عامل غیر بومی را نداشت و مردم نیز با خاطرات خوب برجای مانده از دوران مرحوم دهستانی در صدد داشتن مدیرعاملی بودند که اولا بومی باشد و بافقی و ثانیا از خاک سنگ آهن خورده باشد.
هر چند نویسنده بر این عقیده است که آمدن دکتر یاراحمدی و پذیرفتن مسئولیت از سوی ایشان مسکنی بود بر زخم های ناشی از مدیر عاملی اسرافیل احمدیه لیکن ایشان(دکتر یاراحمدی) مرد علم است و دانش؛ و از سرمایه های بی بدیل و منحصر بفرد بافق که یا نمی بایست بیایند و یا اگر بنا به شرایط زمانی ومکانی آن موقع تصمیم خویش را بر آمدن و پذیرش مسئولیت مدیرعاملی گذاشتند تا آخر می ماندند و استعفا نمی دادند.
پس از گذشت قریب به یکسال و در آن شرایط حاج جواد عسکری که همواره در نظر مردم همراه و همقدم مرحوم دهستانی بود با ذهنیت خوب کارکنان نسبت به ایشان و استقبال عمومی مجددا به صحنه آمد و مدیر عامل سنگ آهن بافق شد به منظور سامان دادن به چغارتی که بر اساس نظرات کارشناسان کف گیر آن به ته دیگ خورده است و دیگر نه از سنگ آهن با عیار بالا چندان ذخیره ای و در میدان رقابت با همردیفان داخلی اش مانند چادرملو و گل گهر حرفی برای گفتن و نه چندان سنگ با کیفیت بالاتری برایش باقی مانده که بتواند پز آنرا بدهد و یکه تاز فروش به بازار داخل و فولاد مبارکه باشد و نه حتی در بازار جهانی ؛ صادرات آن به چین و ماچین صرفه اقتصادی داشت.
بنابراین تنها راه برای باقیماندن و زنده ماندن برند چغارت و سنگ آهن بافق؛ تلاش برای ایجاد کارخانجاتی بود که هر چند دیر برای ساختش به فکر افتاده اند لیکن میبایست از گودال آبدار چغارت دود فولاد و گندله و کارخانجات جوار معدنی به هوا برخیزد تا بتواند بافق زنده نگه دارد و با تلاش مضاعف بر روی پاهای شکسته خویش بایستد و دومرتبه بال و پر گیرد.
با این تفاسیر و در این اوضاع و احوال حاج جواد عسکری پای در میدانی گذاشت که میدانست بافق و بافقی ها به خوبی او را میشناسند و انتظار داشت که به عنوان فرزند خویش به کمک و یاریش بیایند و عده ای هرچند قلیل با اهداف خاص تعریف شده برای خودشان دست از لجاجت دوران مرحوم دهستانی و قبل از آن بردارند و لااقل اگر نمی توانند در پایان عمر چغارت سکوت نمایند و چوب کج فهمی خویش را بر دل و دنده مردم نکوبند و از آنها سپر بلایی نسازند که جز ضرر و زیان برای بافق نداشته و نخواهد داشت و از سویی میز پذیرایی وزیر را در کنار دریاچه آهنشهر بهم نریزند و دیگر هیچوقت و نگویند که ما نه گاز می خواهیم و نه آب فقط فلانی باید برود تا بافق آرام گیرد.
بگذریم.
حاج جواد عسکری در ابتدای مدیر عاملیش بر مجموعه سنگ آهن بافق ؛ مهمترین رئوس برنامه های خویش را در جهت ساماندهی به وضعیت چغارت و تلاش برای ایجاد و گسترش کارخانجات جوار معدنی عنوان نمود و تنها درخواستش این بود که به او اعتماد کنند و فرصت بدهند تا بتواند در این مسیر با خیال آسوده گام بردارد و تلاش نماید.
اینکه در این مدت چه به حال سنگ آهن آمد و چه ها شد که فروش سنگ نه در بازار جهانی مقرون به صرفه اقتصادی بود و نه در داخل که تولید آن تحت تاثیر قیمت فولاد و قیمت بازار جهانی آن به زیر ده دلار در هر تن رسید.
از سوی دیگر دولت به ناچار چوب حراج بر سرمایه های خود میزد که بتواند معوقات و مطالبات خویش را بپردازد و اینکه سنگ آهن بافق خصوصی اش خوب است یا دولتی اش و یا اصلاً چغارت خصوصی شده است یا خصولتی ؛ همه و همه در جای خویش نیاز به پردازش و بیان زوایای پنهان و آشکاری دارد که باز هم می بایست کارشناسان اهل فن بیشتر به آن بپردازند و بیشتر از آن بگویند.
لیکن آنچه که در موضوع نوشتار است و می بایست به آن اشاره نمود اینست که ما و مردم و کارکنان سنگ آهن بافق به هیچ وجه شایسته نیست که باز از یک سوراخ دو مرتبه گزیده شویم.
لیکن آنچه که در موضوع نوشتار است و می بایست به آن اشاره نمود اینست که ما و مردم و کارکنان سنگ آهن بافق به هیچ وجه شایسته نیست که باز از یک سوراخ دو مرتبه گزیده شویم.
ادامه در قسمت بعدی
بازدید: ۱۰۱
برچسب ها:
سلام
مدتی است اقای برزگری دست به قلم شده کار خوبیه !!!!به شرط اینکه هدف اطلاع رسانی باشد نه شخصی مثلا مطرح نمودن خود