کویر

دسته: عمومی
۶ دیدگاه
دوشنبه - 23 اسفند 1395

چه عشوه ها که عروس کویر می ریزد
ستاره تا که به بامش حریر می ريزد

تنش به زیر نگینی ز آفتاب بلند
نشان گرفته و باران تیر می ریزد

سکوت کرده و گویی به دفتر ش حافظ
غزل غزل سخن بی نظیر می ریزد

شکوه جلوه ی پاییزیش تماشایی ست
دمی که برگ درختان پیر می ریزد

شبیه کودک چشم انتظار مادر خویش
که کی به جام لبش شهد شیر می ریزد

همیشه چشم به ایثار آسمان دارد
ولی دریغ که این سرمه دیر می ریزد

به کام تشنه ی این دشت, گاه بارانی
عجیب جلوه گر و دلپذیر می ریزد

اگرچه دشت نمک سود گشته دامانش
چه شهدها که ز جامش به زیر می ریزد

برای دیدن زیبایی کویر بیا
بهار از سر زلف کویر می ریزد

“زهرا شمس الدينی قطرم


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
یدالله این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 23 اسفند 1395 - 10:11 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

احسنت به طبع زیبایتان خانم شمس الدینی احسنت

همهشهری این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 23 اسفند 1395 - 10:39 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

عالی است و زیبا.

فتاحی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 23 اسفند 1395 - 11:18 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

شعر دلنشین و زیبایی است.احسنت

محمدرضارضایی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 23 اسفند 1395 - 11:43 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

زیبابود.ممنون

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 23 اسفند 1395 - 12:37 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

بسیار زیبا..بیت اول جای مصرع ها اگه عوض بشه هم قشنگه

حمزه حمزه این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 24 اسفند 1395 - 7:58 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

دست مریزادبه ادیب گرانقدر بافقی
سروده بسیار زیبایی بود…. حض وافر بردیم.

You cannot copy content of this page