تقدیم به مادر فداکارم و همه ی مادران عزیز
در غم گذشت گر چه همه زندگانیت
کی کم شد از محبت و از مهربانیت
حتی فرشتگان خدا رشک می برند
بر چهره ی ز نور خدا آسمانیت
چون برگهای زرد خزان ریختی شبی
پای من آن حلاوت و شور جوانیت
آن قدر پاک و صاف و زلالی که هر سحر
خورشید میرود که بپرسد نشانیت
پلکی بزن که صبح،شکوفا شود ز نو
در برگ،برگ پیرهن ارغوانیت
دست مرا گرفته و با خویش می بری
همپای کفش های قشنگ کتانیت
وقتی به شانه های غمت تکیه میزنم
خم میشوم به جای هلال
ای چارفصل زندگیم با تو چون بهار
هرگز نبینم ای گل من ناتوانیت
“زهرا شمس الدینی قطرم”
بازدید: ۲۶۱