هرگز به این فکر نکرده بودم که آرام جانم می رود

دسته: عمومی
۳ دیدگاه
دوشنبه - 8 خرداد 1396

IMG_20170529_130512

دبستان دخترانه ۲۲ بهمن دیگر آن شور و حال سابق را نداشت از در و دیوار آن غم می بارید.

۲۰۱۷۰۵۲۹_۱۲۱۴۴۰

وارد کلاس که می شدی دیگر از آن شور و نشاط کودکانه خبری نبود به وضوح می شد غبار اندوه و غم را بر چهره ی تک تک دانش آموزان دید.
خانم معلم نیز نای سخن گفتن و تدریس درس را نداشت.
و راستی خانم قربان زاده چه خوب توانسته بود درس ایثار و فداکاری را به فاطمه بیاموزد.
۲۰۱۷۰۵۲۹_۱۱۴۹۳۳

نیمکت یکی از بهترین و باهوش ترین دانش آموزانش با روبان و پارچه ای مشکی آذین بسته شده و او در غم از دست دادن دختری شیرین تحمل از کف بریده بود.
دانش آموزان کلاس عشق به یاد یاری دیرین و همراه بغض ها در گلو داشتند و چه خوب درک می کردند که دوستشان چه کار نیک و پسندیده ای را انجام داده است.

۲۰۱۷۰۵۲۹_۱۱۴۶۲۶-1

صمیمی ترین دوست فاطمه که به قول خودش در نیمکت پشت سر فاطمه می نشسته از خوبی ها و از ایثار و گذشتش گفت.

خانم قربان زاده در حالی که پوشه درس فاطمه را ورق می زد اشک می ریخت و فاطمه شده نمونه را عنوان می کرد.

۲۰۱۷۰۵۲۹_۱۱۳۱۲۹

فاطمه دو روز قبل از پایان مدرسه شنیده بود که قرار است خانم قربان زاده معلم خوبش بازنشسته شود و این خبر وجود او را سرشار از درد کرده بود.

خانم قربان زاده در حالی که دستبندی زیبای یادگار فاطمه را به دست داشت گفت: نمی دانم چه سری بود که برای بازنشسته شدن من اشک های زیادی ریخت او دستبند طلایی خودش را به من یادگار داد و دعا کرد که من در پیشش بمانم.

۲۰۱۷۰۵۲۹_۱۱۳۳۳۲

افسوس که نمی دانست خدا او را به عنوان بنده خوب خودش پذیرفته است.

خانم قربان زاده به یاد دانش آموز نمونه اش دست گلی تهیه کرد و به خانه والدین او رفت.

IMG_20170529_130509

و چه سخت است وداع آخر مادر و پدر با جگر گوشه و هم نفسشان.

مادر فاطمه گفت: همیشه در نظر داشتم که اگر روزی مشیت خدا بر این باشد که جانم را از دست بدهم و اعضای بدنم قابل اهدا باشد این کار را انجام دهم .

IMG_20170529_130513

اما هرگز به این فکر نکرده بودم که آرام جانم می رود.

و امروز خرسندم که اعضای بدن فاطمه عزیزم توانست جان چند بیمار منتظر را نجات دهد.

۲۰۱۷۰۵۲۹_۱۱۳۸۰۱

وی عنوان کرد:بسیار سخت است که تصمیم رفتن عزیزترین عزیزت را بگیری اما امیدوارم فرهنگ پسندیده اهدا عضو در بین مردم جامعه جای پیدا کند.

وی در حالی که می گریست گفت راضیم به رضای حق و آنچه او برای فرزندم مقدر کرده است.


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۱۲
برچسب ها:
دیدگاه ها
آشنا این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 8 خرداد 1396 - 10:13 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با سلام وقبولی طاعات و عبادات بندگان
این غم بزرگ را خدمت مادر و پدر عزیز تسلیت عرض میکنم واقعا کار ارزشمند این عزیزان ستودنیست من خود مادرم کاملا احساس این مادر را درک میکنم خیلی سخته فقط از خداوند متعال برای این عزیزان صبر جمیل خواستارم

روح الله این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 9 خرداد 1396 - 12:25 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

روحش شاد و یادش گرامی باد

محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 9 خرداد 1396 - 8:21 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

روحش شاد .مطمئنم این دختر کوچولوی عزیز سر سفره خدا بسیار بهره مند خواهد شد.به پدر و مادر عزیزش تسلیت می گوییم.

You cannot copy content of this page