دل غم دیده ام از داغ جهان بیمار است

دسته: عمومی
۵ دیدگاه
یکشنبه - 14 خرداد 1396

لب خشکیده ام از هر عطشی بیزار
است
دل غم دیده ام از داغ جهان بیمار
است

شب که بی ماه شود دوست ندارم
هرگز
چشمم اندر پی آن تا به سحر بیدار
است

گر چه در بستر بیماری غم دل
افتد
لیک دانم که دوای دل زارم یار
است

هر چه گفتم که دلا غصه مخور کز
اینبار
یار می آید و سهمت ز رخش دیدار
است

خوش به حال دل تنهای پر از
امیدی
که در این عالم فانی ز غمش انکار
است

لحظه یی کز نظری دل شود عاشق
زیباست
و چه زیباتر از آن لحظه که دل با یار
است

عشق سرمایه هر عاشق دل
باختیست
که به زندان غم افتاد و برش دیوار
است

چه کسی گفته اگر کس شود عاشق
عقلش
ضایع گردیده و نیمی ز مخش هوشیار
است

به خدا هر که شد عاشق همه دم
دلشادست
چو که دیوانه هموست کز دل خود غموار
است

کاش هر لحظه برای دل تنهای
کمال
عشق باشد چو همی در ره آن اصرار
است

کمال بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۳
برچسب ها:
دیدگاه ها
الف - برزگری بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 14 خرداد 1396 - 11:52 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

خوب بود
عشق سرمایه هر عاشق دلباخته ایست درست هست

مهدی رضایی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 14 خرداد 1396 - 5:47 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

افرین صد افرین-اینده ای روشن پیش روی شماست.

محمدرضارضایی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 15 خرداد 1396 - 8:15 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

لب خشکیده ام از هر عطشی بیزار
است
عشق امروز همه ,وقت خوش افطاراست

زیبا بود

سواحل این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 16 خرداد 1396 - 7:10 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

حاج محمدی عزیز کجایی که بدجور یادت می کنم …..

کتابدار این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 17 خرداد 1396 - 9:15 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام زیبا ودلنشین بود

You cannot copy content of this page